loading...
به تو سوگند
سولماز شريفي بازدید : 65 پنجشنبه 07 شهریور 1392 نظرات (0)

اگر عمر دوباره داشتم .................

دان هرالد كاريكاتوريست وطنز نويس آمريكايي در قطعه كوتاهش " اگر عمر دوباره داشتم " مي نويسد:

اگرعمردوباره داشتم ، مي كوشيدم اشتباهات بيشتري مرتكب شوم . از آنچه در عمراولم ابله تر مي شدم . فقط شماري اندك از رويدادهاي جهان را جدي مي گرفتم . اهميت

كمتري به بهداشت مي دادم . به مسافرت بيشتر مي رفتم. از كوههاي بيشتري بالامي رفتم ودر رودخانه هاي بيشتري شنا مي كردم . بستني بيشتري مي خوردم

واسفناج كمتر.

 

مشكلات  واقعي بيشتري مي داشتم و مشكلات واهي كمتري . آخر ، ببينيد ، من از آن آدم هايي بوده ام كه بسيار محتاطانه و خيلي عاقلانه زندگي كرده ام ساعت به ساعت 

روز به روز ، اوه ، البته من هم لحظات سرخوشي بيشتر مي داشتم . من هرگز جايي بدون يك دما سنج ، يك شيشه داروي قرقره ، يك پالتوي باراني و يك چتر نجات نمي روم .

اگر عمر دوباره داشتم ، سبك تر سفر مي كردم .

اگر عمر دوباره داشتم ، وقت بهار زودتر پا برهنه راه مي رفتم ووقت خزان ديرتر به اين لذت خاتمه مي دادم . از مدرسه بيشتر جيم مي شدم . گلوله هاي كاغذي بيشتري به

خانه مي آوردم . ديرتر به رختخواب مي رفتم و مي خوابيدم . بيشتر عاشق مي شدم . به ماهيگيري بيشتر مي رفتم . پايكوبي ودست افشاني بيشتر مي كردم . سوار چرخ

و فلك بيشتر مي شدم . به سيرك بيشتري مي رفتم .

در روزگاري كه تقريبآ همگان وقت وعمرشان را وقف بررسي وخامت اوضاع مي كنند ، من برپا مي شدم و به ستايش سهل و آسان تر گرفتن اوضاع مي پرداختم . زيرا من با

ويل دورانت موافقم كه مي گويد :* شادي از خرد عاقل تراست *

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
برای من سولماز شریفی « زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست مهربانی هست سیب هست ایمان هست آری تا شقایق هست زندگی باید كرد» هست . به توسوگند سایتی است سرگرم کننده ، آموزنده ، شاد و .....دوست من ، با نظرها ،پیشنهادها وانتقادهای خود، همراهم باشید . باسپاس کارشناس ارشدادبیات فارسی وادبیات کودک ونوجوان وادبیات تطبیقی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرشما بازدید کننده عزیز ، درباره محتویات ومطالب ارسالی سایت به توسوگند چیست ؟
    به تو سوگند

    خوش است درد که باشد امید درمانش

    دراز نیست بیابان که هست پایانش

    نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست

    که جان سپر نکنی پیش تیربارانش

    عدیم را که تمنای بوستان باشد

    ضرورت است تحمل ز بوستانبانش

    وصال جان جهان یافتن حرامش باد

    که التفات بود بر جهان و بر جانش


    تابستان

    این طرف تر

    در خیابان گنجشکی افتاده بی غذا

    فصل تابستان است

    می نویسم شعری

    از زبان سهراب

    و خدایی که در این نزدیکی است ...

    آمار سایت
  • کل مطالب : 321
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 252
  • باردید دیروز : 18
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 356
  • بازدید ماه : 892
  • بازدید سال : 12,892
  • بازدید کلی : 57,051