loading...
به تو سوگند
سولماز شريفي بازدید : 124 یکشنبه 15 اسفند 1395 نظرات (0)

15 اسفند روز درختکاری

در ایران، روز 15 تا 22 اسفند ماه به عنوان “هفته منابع طبیعی” نامگذاری شده است که نخستین روز این هفته یعنی 15 اسفند “روز ‌درختکاری‌” است.

 

 

تاریخچه روز درختکاری
روز درختکاری  ابتدا در سال 1872 و در ایالت نبراسکای آمریکا و در تاریخ 10 آوریل (21 فروردین)، توسط فردی به نام J.Sterling Morton برگزار شد و گفته می شود که در آن روز بیش از 1 میلیون درخت کاشته شده است اما بعد از مدتی این تاریخ به آخرین جمعه ماه آوریل انتقال یافت.

امروزه بیشتر کشورهای دنیا روز درختکاری را محترم شمرده و در این روز به کاشتن درخت ها و نهال های متفاوت اقدام می کنند. البته تاریخ این روز با توجه به آب و هوای هر کشور متفاوت است و بیشتر سعی می کنند تا در موقعی از سال این کار را انجام دهند که درخت قابلیت رشد کردن را داشته باشد. برای مثال می توان به کشور هایی مانند آلمان، مصر، پاکستان، مکزیک اشاره کرد که روز درختکاری به ترتیب در روزهای 5 اردیبهشت، 26 بهمن، 27 مرداد و دومین پنجشنبه از ماه جولای است.

 

روز درختکاری در ایران

درختکاری در ایران دارای پشتوانه ‌ای از علایق ملی و سنت تاریخی است، تاریخ نشان می ‌دهد که ایرانیان باستان، جشن های خاصی داشتند و در این جشن ها به درختکاری پرداخته و به خاک و زراعت احترام می‌ گذاشتند.

 در کشور ما روز درختکاری در 15 اسفند هر سال برگزار می شود و مردم با حضور در پارک ها، جنگل ها و اقصی نقاط شهر اقدام به کاشت نهال های جوان می کنند. ایرانی ها هر سال با کاشت درخت به استقبال سال نو رفته و در واقع با این کار نمادین در آستانه بهار زندگی را به زمین باز می گردانند. در این روز در مقابل بیشتر پارک ها و فضاهای سبز و دیگر نقاط شهر نهال هایی به صورت رایگان در اختیار مردم قرار می گیرید.

 

سولماز شريفي بازدید : 291 پنجشنبه 12 اسفند 1395 نظرات (0)

اسماء بنت عمیس جریان وفات فاطمه زهرا سلام الله علیها را چنین تعریف می نماید:


هنگامی كه رحلت حضرت فاطمه نزدیك گردید به من فرمود: جبرئیل در موقع رحلت پدر بزرگوارم مقدارى كافور برایش آورد پدرم آن را سه قسمت نمود؛ یك قسمت را براى خودش برداشت، یك قسمت را به على علیه السلام اختصاص داد و قسمت سوم را به من داد. من قسمت خود را در کناری نهاده و اینك بدان نیاز دارم شما آن را برایم حاضر نما. اسماء حسب الامر فاطمه زهرا، كافور را حاضر كرد. آنگاه حضرت خودش را شستشو داد و وضو گرفت و به اسماء فرمود، لباس هاى نمازم را حاضر ساز و بوى خوش برایم بیاور. اسماء لباس ها را حاضر كرد. آنگاه پوشیده و بوى خوش استعمال نمود و رو به قبله در بسترش خوابید و به اسماء فرمود من استراحت می كنم تو ساعتى صبر كن سپس مرا صدا كن اگر جوابت را نشنیدى بدان كه من از دنیا رفته و مرده ام؛ آنگاه على علیه السلام را زود از رحلت من خبر كن.

 

راوى گوید اسماء لحظه اى حضرت فاطمه سلام الله علیها را به حال خویش واگذار نمود. سپس آن حضرت را صدا كرد، اما جوابى نشنید. صدا زد «اى دختر حضرت محمد مصطفى! اى دختر كسى كه در مقام قرب به پروردگار به قاب قوسین اوادنى رسید!» ولى جوابى نداد. چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت مشاهده كرد كه از دنیا مفارقت نموده است. خود را به روى حضرت انداخت و در حالتی كه او را می بوسید گفت: اى فاطمه آن هنگام كه پدر بزرگوارت را ملاقات نمودى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت ابلاغ كن. آنگاه گریبان چاك زد و از خانه بیرون آمد. حسنین (ع ) به او رسیده از حال مادر پرسیدند او ساكت شد و پاسخى نداد. آنان وارد خانه شده، دیدند مادر دراز كشیده است. امام حسین (ع ) حضرت را تكان داد دید رحلت نموده است.

 

رحلت مادر را به برادرش حسن (ع ) تسلیت گفت فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر اجر و پاداش بدهد. امام حسن(ع ) خود را بر روى مادر انداخت و او را می بوسید و مى گفت اى مادر با من تكلم نما قبل از این كه روح از بدنم جدا شود. حسین جلو آمد و پاهاى حضرت را می بوسید و می گفت مادر من پسرت حسینم با من سخن بگو پیش از آن كه قلبم منفجر شود و بمیرم. آنگاه اسماء به حسنین(ع ) گفت: اى فرزندان رسول الله بروید نزد پدرتان على(ع )، و او را از مرگ مادر مستحضر نمائید. آن دو بزرگوار از منزل به جانب مسجد روانه شدند و صداشان به یا محمدا و یا احمدا بلند شده بود تا به مسجد رسیدند. صحابه به استقبال ایشان دویدند سبب گریه و ناله از آنان پرسیدند، گفتند مادر ما از دنیا مفارقت كرده است.

 

چون امیرالمؤمنین على علیه السلام این خبر را شنید بر روى زمین افتاد و از هوش رفت و با پاشیدن آب آن حضرت به هوش آمد و چنین گفت: ای دختر حضرت ختمی مرتبت محمد(ص ) من بعد از تو خود را به كه تسلى دهم. هرگاه غمها و مصائب جهان به من رو می آورد تو وسیله دلداریم بودى اما بعد از تو چه كسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد گردید .گویى زبان حال على با فاطمه علیهاالسلام این بوده است:

 

بعد پیغمبر ز اشرار عرب
 آنچه دیدم ظلم و طغیان و غضب

بودم از هر ابتلا بى واهمه
شادكام از وصل تو اى فاطمه

گر به خون دامان دل آلوده بود
چون تو بودى خاطرم آسوده بود

چون تو بندى از جهان بار سفر
در فراقت بگذرد آبم ز سر

اى انیس و مونس دیرینه ام
داغ خود چون می نهى بر سینه ام

از چه ترك آشنائى كرده اى
وز على فكر جدائى كرده اى


وجود مقدس امیرالمومنین على علیه السلام بعد از رحلت حضرت فاطمه سلام الله علیها به شدت ناراحت شد و گریه و ناله اش بلند شد و در فراق آن حضرت این اشعار را سرود:


لكل اجتماع من خلیلین فرقته
و كل الذى دون الفراق قلیل

و ان افتقادى فاطما بعد احمد
دلیل على ان لا یدوم خلیل

 

یعنى: هر اجتماعى از دو دوست، آخر به جدائى منتهى می شود و هر مصیبتى كه غیر از جدایى و مرگ است اندك است و رفتن فاطمه بعد از حضرت ختمی مرتبت پیش من دلیل است بر آن كه هیچ دوستى باقى نمی ماند. و در روایت معتبرآمده است كه چون على علیه السلام ، خانم را در هفت پارچه كفن كرد و پیش از آن كه بند كفن را ببندد، صدا زد: یا ام كلثوم یا زینب یا فضه یا حسن یا حسین هلموا و تزودوا من امكم الزهرا فهذا الفراق و اللقاء فى الجنة.

 

م کلثوم، زینب، حسنین بیائید و از مادرتان بهره بگیرید كه هنگام فراق و جدایى رسیده و دیدار و ملاقات فاطمه به بهشت افتاد در این موقع بود كه حسنین (دو قرة العین) زهرا جلو آمده و می گفتند آه و واحسرتا كه با مصیبتى بزرگ روبرو شدیم و به فقدان جدمان حضرت محمد مصطفى و مادرمان فاطمه زهرا مبتلا شدیم. مادرجان هنگامی كه جدمان را ملاقات نمودى سلام ما را برسان و به آن بزرگوار بگو ما بعد از تو در دار دنیا یتیم گردیدیم. حضرت على علیه السلام می فرماید: من شهادت و گواهى می دهم كه در آن هنگام فریاد و ناله فاطمه زهرا بلند شد و دستهاى خود را دراز نمود و دو نور چشمانش حسن و حسین را در بغل گرفت و آهسته آنان را بر سینه خود چسبانید. در این موقع سروش غیبى و هاتف آسمانى ندا در داد: اى ابوالحسن! حسنین را از روى سینه مادرشان فاطمه بردار، به خدا سوگند این منظره ملائكه را به گریه انداخته است .

حضرت آنها را از روى سینه مادر مهربان بلند نموده، بند كفن را بست و همراه سایرین بر فاطمه نماز خواند و آنان حسن، حسین، عقیل، عمار، سلمان، مقداد و ابوذر بودند كه در نماز بر آن حضرت شركت داشتند.

و سپس حضرت را دفن کرد. چون حضرتش را در لحد نهاد فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله و بالله و على ملة رسول الله محمد بن عبدالله . اى فاطمه صدیقه من تو را به كسى تسلیم كردم كه از من اولى و شایسته تر است. براى تو آنچه مورد رضاى الهى است، همان را پسندیدم. و در حدیث معتبر دیگر در بحارالانوار علامه مجلسى روایت شده است : هنگامی كه بدن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سرازیر قبر مبارك گردید دستى از قبر بیرون آمد و او را گرفته و بازگشت نمود.

نظریه برخی این است كه آن دست رسول الله صلى الله علیه و آله بوده است كه پاره تن خود فاطمه را از على تحویل گرفته است.

و نیز در حدیث آمده كه على علیه السلام صورت هفت یا چهل قبر در بقیع ساخت. وقتی بزرگان مدینه از جریان رحلت حضرت فاطمه علیهاالسلام و دفن شبانه ایشان مطلع شدند، گفتند قبور تازه اى که در قبرستان بقیع ایجاد شده و تشخیص قبر حضرت فاطمه را بر آنان دشوار کرده؛ باید توسط عده اى از زنان مسلمان نبش شوند تا با بیرون آوردن جسد فاطمه ما بر آن بدن نماز بخوانیم.

این خبر به امیرالمؤمنین على علیه السلام رسید و فوراً براى جلوگیرى از نقشه آنان در حالی كه آن مظهر قهر و غضب الهى بسیار غضبناك و خشمگین شده بود و لباس زردى را كه در شرایط ناگوار و دشوار می پوشید بر تن داشت و ذوالفقار را به دست یداللهى خویش گرفته بود از منزل خود بیرون آمد و سوگند یاد كرد و فرمود: قسم به ذات قهارالهى اگر دست به یكى از این قبور بزنید و یك سنگ از آن را جابجا نمایید، هر آینه شمشیر در بین شما خواهم نهاد. عُمر و عده اى از یارانش به او رسیده گفتند اى ابوالحسن چرا این كار را انجام دادى؟ به خدا قسم ما قبرش را نبش می كنیم و بر او نماز می خوانیم .

در این هنگام حضرت امیر از جا جست و گریبان عمر را گرفته او را بر زمین كوبید گفت: اى عمر این كه دیدى من از حق خود دست برداشتم بدان جهت بود كه مردم مرتد نگردند و از دینشان برنگردند (یعنى مصلحت اسلام و وحدت مسلمین را رعایت نمودم) ولى در مورد قبر و اراده شومی كه نموده اید به خدایى كه جانم در دست اوست اگر سنگى از آن جابجا شود من زمین را از خون شما سیراب می كنم .

ابوبكر با كمال عجز و لابه جلو آمد و آن حضرت را به رسول الله سوگند داد كه دست از عمر بردارد حضرت امیر هم تقاضاى ابوبكر را پذیرفت و عمر را به حال خود رها نمود و مردم هم متفرق و پراكنده گردیدند.

همچنین روایت شده كه حضرت امیرالمومنین على علیه السلام بعد از دفن جسد حضرت فاطمه سلام الله علیها متوجه قبر حضرت رسول الله شد و عرض كرد: سلام بر تو اى رسول خدا از من و از جانب دختر عزیزت كه به زیارت تو آمده است و در جوار تو و بقعه تو خوابیده است. خداوند او را در میان اهل بیت اختیار كرد كه زودتر به تو ملحق گردد. تا آنجا كه عرض نمود: یا رسول الله دخترت بر آنچه از ناحیه امت از ظلم و ستم و غصب حق واقع شده همه را به شما گزارش می دهد كیفیت حال را از خودش بپرس. چه بسیارغم ها كه در سینه او روى هم نشسته بود كه به كسى اظهار نمی نمود و به زودى همه را به عرض شما خواهد رسانید و خدا از براى او حكم خواهد كرد و او بهترین حكم كنندگان است. 

 

 منبع:tebyan.net

سولماز شريفي بازدید : 102 پنجشنبه 05 اسفند 1395 نظرات (0)

 

 

روز وکیل چه روزی است

 

تقريبا ۶۰ سال پيش در روز ۷ اسفند سال ۱۳۳۱ لايحه استقلال وکلا با پافشاري‌هاي دكتر مصدق تصويب شد ولي متاسفانه هفتم اسفند به عنوان سالروز «استقلال كانون وكلا» و بزرگداشت روز وكيل مدافع در کمتر تقويمي ثبت شده است. 

 

در حالی که وقتی تقویم را ورق می‌زنی به گرامیداشت روزهایی چون ماما، معلم، مهندس و … برخورد می‌کنی ولی خبری از روز وکیل مدافع نیست، چرا؟ پاسخ به این سوال بر عهده کیست؟ آیا جز این است که افراد یار و و یاوری جز وکیل در برابر قاضی ندارند؟ چرا با وجود تلاش‌هایی که برای خصوصی‌سازی بسیاری از زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و … می‌شود، در بعضی مواقع استقلال وکلا زیر پا گذاشته می‌شود؟

 

وکیل کسی که از طرف شخص دیگری – اعم از حقوقی یا حقیقی – به موجب عقد وکالت برای انجام کاری مأمور می‌شود.نایب السلطنه را در دوره صفویه وکیل می‌گفتند و عنوان وکیل الرعایا هم از همین‌جا برخاسته است. می‌توان برای وکیل انتخابی حد و مرزی مشخص کرد که در چه زمینه‌ای اجازه وکالت از طرف شما دارد و در چه زمینه‌ای خود شخص باید برای آن کار حضور داشته باشد.

 

بسیاری از وکلای دادگستری قائل به رعایت شئونات حرفه ای و اخلاقی وکالت از هر حیث و جهت بوده و برخی دیگر نیز، گویا خود را فارغ از هرگونه آداب حرفه ای وکالت و رعایت اخلاق حرفه ای وکالت دانسته و موجبات وَهن و بدنامی احتمالی و تدریجی جامعه صنفی وکالت و زوال اعتبار قانونی،حقوقی، عرفی، ملی و بین المللی آن را، بتدریج، فراهم خواهند آورد.!

 

بسیاری از همکاران محترم، شرافت حرفه ای خویش را وثیقۀ سوگند اتیانی خود قرار داده و بسیاری دیگر از آنها، گویی، آنرا به سرعت و در عمل، به بوتۀ نسیان سپرده اند و وکالت و تحصیل ثروت و تبدیل شدن به قهرمان پرونده ها و مناسبات کاری خویش را به هر شکل و نوعی، در دستور کار خود قرار داده و" هدف ، وسیله" را در نگاه آنها توجیه می کند؟!

 

هفتم اسفند سالروز استقلال کانون وکلای دادگستری و روز وکیل مدافع نامگذاری شده است

  

حضور و نقش کم رنگ وکلای دادگستری و نهادهای وکالت در کشور در نظام تقنینی و قانونگذاری و مراکز تنقیح قوانین و دولت، خود زمینه های تصویب و بدعت تقنینی چون اصلاح قانون مصوب و لازم الاجرای آئین دادرسی کیفری و ماده 48 و تبصره ذیل آن و مانند آنها را فراهم آورده است؟ نقش کم رنگ وکلای دادگستری و جامعه صنفی وکالت نسبت به تحولات تقنینی و صنفی و واگرایی فزایندۀ آنها و مواضع انفعالی و غیرمسئولانۀ بسیاری از همکاران محترم نسبت به تحولات مزبور و بی توجهی نقش کنشگرانۀ حقوقی و قانونی خویش، جایگاه و اثر بخشی آنرا در بین مردم و مسئولان کم رنگ تر خواهد ساخت که شایسته جایگاه حرفه ای و تعهدات صنفی آنها نیز نخواهد بود.

 

ساخت و نمایش روزافزونِ سریال و برنامه های مغایر با شئونات حرفه ای وکالت و وکلای محترم دادگستری از سوی برخی از رسانه ها و انتشار ادواری بعضی از گزارشات و اخبار نسبت به تخلفات احتمالی برخی از وکلای دادگستری و القاء و تعمیم عملی آن نسبت به دیگر وکلاء و جامعه صنفی وکالت، همراه با مواضع انفعالی و غیرمسئولانه بسیاری از مسئولان و وکلای دادگستری و نهادهای صنفی وکالت در کشور در این باره، می تواند زنگ خطری در جهت زوال تدریجی و روزافزون این صنف به مانند تقابل عرفی و متعارف بین کانون های وکلای دادگستری و مرکز امور مشاوران حقوقی، وکلاء و کارشناسان قوه قضائیه و وکلای آن دو نهاد و اختلافات پیش روی کانون وکلای دادگستری مرکز و اسکودا باشد.!

 

تعقیب و محاکمۀ وکلای مدافع و عدم رعایت مصونیت وکلای دادگستری از تعرض برابر قانون و نیز عدم حمایت صنفی و حرفه ای مناسب و موثر نهادهای وکالت و همکاران محترم وکیل از وکلای مدافع تحت پیگرد و مشکلات پیش روی آنها و خانواده های آنان، خود حکایت تاسف آور دیگری نسبت به وضعیت وکلای مدافع و مواضع انفعالی نهاد وکالت در کشور نسبت به آنها می باشد!.

 

علاوه بر این،انحصار در مناصب و مسئولیت های حرفه ای وکالت و عدم مشارکت بسیاری از وکلای جوان و فرهیخته، متخصص و کارآمد در هدایت جامعه صنفی کشور درعمل و قرار داشتن آنها در انزوای حرفه ای و مدیریتی نسبت به نهاد وکالت،همراه با نقش تشریفاتی و غیر موثر بسیاری از اقدامات و برنامه های نهادهای فعال در حوزه وکالت در کشور، خود بر زنگ خطر وضعیت و سرنوشت وکالت در ایران خواهد افزود و سرنوشت و آتیۀ آنرابیش از پیش در هاله ای از ابهام قرار خواهد داد...! از اینرو، مطالعه، بررسی و پژوهش در خصوص " وضعیت وکالت و آسیب شناسی آن در ایران"، از اهمیت شایانی برخوردار است.

 

سولماز شريفي بازدید : 79 سه شنبه 03 اسفند 1395 نظرات (0)

 

 

به تمام کسانی که مهندسی را درک کردند ، به تمام کسانی که پلی ساختند از انتهای بن بست کوچه ی رفاه تا بیکران ، به تمام کسانی که خود را شبانه روز وقف کردند تا همگان شبانه روزی روشن داشته باشند ، به تمام کسانی که لذتش را فهمیدند نه آنان که تنها به نامش خوانده شدند . . .
روز مهندس مبارک باد .

سولماز شريفي بازدید : 129 سه شنبه 03 اسفند 1395 نظرات (0)

 

نپاهش‌گاه (رصدخانهٔ) مراغه رصدخانه‌ای بود که در دورهٔ هلاکوخان زیرنظر خواجه نصیرطوسی در شهر مراغه ساخته‌شد. این رصدخانه روی تپه‌ای در غرب مراغه در نزدیکی دو روستا به نام‌های طالب‌خان و حاجی‌کردقرار داشته‌است که دریاچهٔ ارومیه را می‌توان از دوردست از آنجا دید.امروزه تنها پی‌های بخش‌های مختلف و بخشی از [[سدس ]] سنگی آن باقی‌مانده‌است.

 

بنای رصدخانهٔ مراغه در سه‌شنبه ۴ جمادی‌الاول ۶۵۷ قمری (۱۶ اردیبهشت ۶۳۸) برابر با شب تولد زینب دختر علی بن ابی‌طالب به سفارش خواجه نصیرالدین طوسی و به فرمان هولاکو -نوهٔ چنگیزخان مغول- آغاز شد. هولاکو برای نگهداری این سازمان پژوهشی موقوفه‌های ویژه‌ای درنظر گرفت. کتابخانه‌ای شامل ۴۰۰ هزار جلد کتاب و ابزارهای اخترشناسی، از جمله ذات‌الربع دیواری به شعاع ۴۳۰ سانتی‌متر، حلقه‌دار (ذات‌الحلق)، حلقهٔ انقلابی، حلقهٔ اعتدالی و حلقهٔ سموت نیز فراهم شدند. در همین‌جا بود که زیج ایلخانی به‌سال ۶۷۰ هجری (۱۲۷۶ میلادی) فراهم شد.

رصدخانهٔ مراغه فقط مخصوص رصد ستارگان نبود و یک سازمان علمی گسترده بود که بیش‌تر شاخه‌های دانش درس داده می‌شد و مشهورترین دانشمندان آن عصر -از جمله قطب‌الدین شیرازی، کاشف علت اصلی تشکیل رنگین کمان- در آن‌جا جمع شده بودند. به‌علاوه چون در آن زمان ارتباط علمی چین و ایران به‌علت استیلای مغولان بر هر دو سرزمین برقرار شده‌بود، دانشمندان چینی -از جمله فردی به‌نام فائو مون‌جی- در این مرکز فعالت داشتند. همچنین فیلسوف و فرهنگ‌نامه‌نویس مسیحی -ابن‌العبری- در رصدخانهٔ مراغه به درس‌دادن کتاب‌های اصول اقلیدوس و المجسطی بطلمیوس مشغول بود.

دانشمندان همکار

خواجه نصرالدین توسی برای ساخت رصدخانه و ابزارهای رصد، از دانش و هنر دانشمندان و استادان زمان خود استفاده کرد که نیتش از این کار موارد زیر بود:

  • بازگرداندن و اسکان دانشمندان فراری، که در اثر حملهٔ مغلول‌ها متواری شده‌بودند
  • ایجاد یک مرکز علمی

خواجه نصرالدین هر یک از دانشمندان را مسئول بخشی کرد که تبحر داشتند کرد و برای انتخاب آنها ملیت و مذهبشان را مدنظر قرار نداد.

 

دانشمندان

دانشمندان زیر در ساخت ابزارها و ساختمان رصدخانه به وی کمک کردند:

زمانی که خواجه نصرالدین نام این افراد ار برای همکاری به هولاکوخان و شمس‌الدین جوینی مشاور و بیتکچی وزیر، پیشنهاد داد آنها دلیل انتخاب تک تک دانشمندان را از خواجه نصیرالدین پرسید و پس از توضیحاتی که از سوی وی ارائه شد، هولاکوخان با حضور آنها در مجموعه رصدخانهٔ مراغه موافقت کرد.

دستمزدها

خواجه نصیرالدین دستمزد کارمندان و دانشمندان مجموعه را به شرح زیر تعیین کرد:

  • فلاسفه و ریاضی‌دانان روزی ۳ درهم
  • اطباء روزی دو درهم
  • فقها روزی یک درهم
  • محدثین روزی نیم درهم

در نتیجه این تقسیم‌بندی‌ها ۱- درس فلسفه که پیش از آن به صورت مخفیانه تدریس می‌شد مورد توجه قرار گیرد و علنی شود ۲- بیشتر طلاب به فلسفه و طب روی آوردند. و پس از اعتراض به اینکه چرا حقوق فقها و محدثین را کمتر از دیگران در نظر گرفته‌است. پاسخ داد: چون افراد به دلایل فطری به دنبال علوم مذهبی و فقهی می‌روند کارشان آسان است و کمتر کسی به دنبال علوم سخت و سنگین مانند نجوم و ریاضیات می‌رود و بعد از حملهٔ مغول ما نیاز به دانشمندان این علوم داریم.

 

پرویز ورجاوند و همکارانش در دههٔ ۱۳۵۰ خورشیدی به کاوش در محوطهٔ این رصدخانه پرداختند و قسمت‌های مختلف آن را شناسایی کردند. ساختمان اصلی این رصدخانه به شکل برجی استوانه‌ای ساخته شده‌بود. در ساختمان‌های جنبی آن یک کتابخانه و محل اقامت کارکنان تشخیص داده شده‌است.

در سال‌های اخیر گنبدی برای محافظت از بقایای این بنا بر روی بخشی از آن ساخته شده‌است.

تپه رصدخانه مراغه دارای طول ۵۱۰ متر و عرض تقریبی ۲۱۷ متر و ارتفاع ۱۱۰ متر می‌باشد و دارای قسمتهای مختلف از جمله برج مرکزی رصدخانه، واحدهای مدور پنجگانه، کتابخانهو محلهٔ مسکونی دانشمندان، مسجد، مدرسه، چاه آب. کارگاه بزرگ دانشمندان (شاید آزمایشگاه)می‌باشد.

 

زیج ایلخانی

خواجه نصیرالدین طوسی «زیج ایلخانی» را از روی رصدهای انجام‌شده در رصدخانهٔ مراغه تدوین کرده‌است. زیج ایلخانی سده‌ها از اعتبار خاصی در بسیاری از سرزمین‌های آن زمان -از جمله در چین- برخوردار بوده‌است و در سال ۱۳۵۶ میلادی (۳۰۰ سال پس از مرگ طوسی) ترجمه و در اروپا منتشر شد. قدیمی‌ترین نسخهٔ این زیج در کتابخانهٔ ملی پاریس نگهداری می‌شود.

لوله رصد

در تاریخ سلسله پادشاهی یوان در چین مندرج شده که برای تاسیس رصدخانه پکن، به سرپرستی کوئوشوچینگ منجم دربار، تعدادی ابزارهای رصدی از رصدخانه مراغه در ایران خریداری شده‌است. از جمله این ابزارها ذات الحلق، عضاده (الیداد)، دو لوله رصد، صفحه‌ای با ساعتهای مساوی، کره سماوی، کره زمین، تورکتوم (نشان دهنده حرکت استوا نسبت به افق) هستند. چینیان لوله رصد را وانگ-تونگ نامیده‌اند. به گفته تاریخ سلسله پادشاهی یوان ایرانیان از این اختراع نه تنها برای رصد اجرام آسمانی، بلکه برای مشاهده دوردست‌ها، به ویژه در دریا سود می‌جسته‌اند. همین کتاب از حضور دانشمندان چینی به رهبری فائومون‌جی برای کارآموزی در رصدخانه مراغه خبر می‌دهد.

 

بنای رصدخانه و عظمت آن

مغولان از فضل و معرفت سهم و حظ زیادی نداشتند، لکن به ستاره شناسی و احکام آن علاقه مند بودند. هولاکو وقتی در سال 657 در مراغه ساکن شد ضمن گرامیداشت مقدم خواجه از وی خواست رصد خانه ای در آنجا بنا کند. خواجه با توجه به عظمت کار مورد نظر و عدم وجود امکانات و نیروی انسانی شایسته و فاضل گفت: «بنای رصد خانه و نوشتن زیج تازه، نزدیک به سی سال وقت لازم دارد» ولی هولاکو اصرار ورزید. در نتیجه خواجه این کار را در مدتی کمتر از دوازده سال به انجام رساند.برخی نیز آورده اند که فکر ایجاد رصدخانه از ضمیر منگوقاآن تراوش کرده بود، که خود بدان توفیق نیافت. هولاکو به وصیت او اقدام به چنین کاری کرد چون منگوقاآن از میان سلاطین مغول به حدّت ذهن و ذکاوت امتیاز تمام داشت، چنانکه بعضی از اشکال اقلیدسی را حل می کرد. لذا در صدد برآمد که در وقت اقتدار رصدی بنا نماید. از این رو به موجب فرمان جمال الدین محمد بن طاهربن محمد الزیدی البخاری بدان مهم مشغول گشت. اما بعضی از اعمال بر وی مشتبه شده و تحقق این مسأله به تأخیر و تعویق افتاد... این شد که در وقت وداع به برادرش گفت که چون قلاع ملاحده را فتح کنی، خواجه نصیر طوسی را بدین کار بگمار. چون فتح قلاع اسماعیلیه میسر گشت و خواجه به خدمت پیوست، ایلخان مفارقت او را جایز ندانست و فرمان داد که در موقع مناسب به امر رصد اشتغال نماید. و خواجه مراغه را برای این کار اختیار نمود.»قول دیگر آن است که: «خواجه چون علاقه و اراده مغولان را بر مقوله ستاره شناسی و ر صد انجم ملاحظه کرد، فرصت را غنیمت شمرد و در خواست اجازت نمود تا بدان کار بپردازد و زیجی استنباط کند تا بهره ها از آن گرفته شود. خان مغول پیشنهاد او را موافق مزاج خود یافت و اذن صادر کرد و همه امکانات را برای وی فراهم ساخت».

خواجه چون در راس اوقاف ایلخانی قرار داشت، یک دهم اوقاف را جهت تامین هزینه های رصدخانه قرار داد و بنیه مالی مستمر و قوی بر آن فراهم آورد. به علاوه مبلغ بیست هزار دینار آن روزگار را جهت تعمیر و تهیه اسباب و آلات خرج کرد.از جهت تامین نیروی انسانی متخصص و متبحر نیز برای خواجه فرصت مناسبی پیش آمد؛ زیرا اولا محل و موقعیت مناسبی برای دانشمندان و فرهیختگان قلمرو اسلامی جهت تحقیق و پژوهش های علمی فراهم شد. ثانیا پس از چند دهه امنیت لازم توام با اکرام و احترام برای علما و خردورزان اسلامی با جلب نظر خان مغول ایجاد شد. لذا خواجه با حمایت و فرمان هولاکو حدود صد و بیست تن از علمای علم نجوم را از اقصی نقاط مختلف به مراغه دعوت کرد و ضمن اکرام و احترام فراوان آنان را در مساکن مجلل منزل داد.

صدر الدین علی فرزند فاضل خواجه متولی امور رصد خانه و ریاست عالیه آن البته با مدیریت و نظارت شخص خواجه بود. خواجه علاوه بر تامین و تکمیل هیات علمی لازم چند کار مهم دیگر نیز کرد.

الف) به دستور هولاکو همه آلات رصد لازم را که در بغداد و نقاط دیگر مغولان به غارت گرفته بودند، در مراغه در اختیار خواجه قرار دادند.

ب) آلات رصد و دستگاههای نجومی جدیدی به همت خواجه و دستیارانش اختراع گردید و مورد استفاده قرار گرفت. ساخت این گونه آلات نجومی در این مرکز به اوج خود رسید.

ج) کتابخانه ای بزرگ در شهر مراغه و محل رصد خانه تاسیس کرد و کتب معتبر علمی را در زمینه نجوم، ریاضی و... از اقصی نقاط شناسایی و تهیه کرد و در اختیار کتاب دوستان و منجمان قرار داد. تعداد کتب این کتابخانه را بالغ بر چهار صد هزار جلد نوشته اند که تا آن تاریخ در هیچ یک از کتابخانه های جهان اسلام رقمی به این عظمت دیده نشده بود.

د) منجمان و محققان شاغل در رصدخانه را مورد احترام و اکرام و در شرایط مناسب رفاهی قرار داد و برای طلبه دانش کمک هزینه تحصیلی مقرر نمود.

با این وصف رصدخانه مراغه نه تنها به عنوان یک مرکز بزرگ علمی نجومی بلکه به صورت یک سازمان و موسسه علمی مجهز، که در آن کلیه شاخه های علوم آن روز تدریس می شد، شهرت یافت.[14] این مرکز دانشگاهی بود که پس از جندی شاپور و مدارس نظامیه و مستنصریه از بزرگترین مراکز علمی اسلامی به شمار می رفت. قبل از آن رصدخانه حاکمی مصر (مربوط به قرن پنجم) تا دیر زمانی یگانه مرجع علمای هیات بود؛ ولی همین که خواجه نصیر رصدخانه تازه ای بنا کرد، رصدخانه حاکمی از اعتبار افتاد؛ زیرا رصدخانه مراغه از هر جهت کامل تر بود و پول زیادی برای تکمیل آن مصرف شد. به تعبیر دیگر می توان آن را نخستین رصدخانه نجومی به معنای کامل دانست.

مهمترین نتیجه و کار تحقیقی این رصدخانه زیجی است به نام زیج ایلخانی که بعد از رصد ستارگان و اجرام آسمانی توسط منجمان و محققان و به ریاست خواجه تنظیم شد. این زیج در اصل به زبان فارسی است که بعدها به زبان های دیگر ترجمه شد. این اثر علمی نه تنها در تحول و تکامل علم نجوم موثر واقع شد، بلکه برای نسل های بعدی نیز راهنمای خوبی به حساب آمد. این زیج شامل چهار قسمت به شرح ذیل است. الف) در تواریخ؛ ب) در سیر کواکب و مواضع و طول و عرض آنها؛ ج) در اوقات؛ د) در باقی اعمال نجوم.

جداول نجومی خواجه نصیر در جهان اسلام، غرب و شرق بودایی مشهور شد. این جداول همگی ایرانی و در توجه دانشمندان غرب به علم نجوم و تحول در هیات نجوم از منظومه بطلمیوسی به منظومه کپرنیکی و کپلری سخت مورد عنایت و محل مراجعه بودند. تا دوره رنسانس یکی از بهترین راهنمای ارصادات رصدخانه های اروپا، زیج یا جداول نجومی رصدخانه مراغه بود. رصدخانه سمرقند در قرن نهم هجری به تقلید از رصدخانه مراغه به وجود آمد. حتی رصدخانه های بزرگ مغرب زمین همچون رصدخانه های تیکو براهه و کپلر تحت تاثیر رصدخانه مراغه بوده اند. تا دوره ایلخانان ظاهراً هیچ کس طرحی که قادر باشد در دقت و صحت با طرح بطلمیوس رقابت نماید و در عین حال دارای تنها حرکات مستدیر متحدالمرکز باشد، ارائه نکرد. اما این تحول را خواجه نصیر آغاز نمود و به کمک همکارانش در رصدخانه مراغه به انجام رسانید. در عظمت کار خواجه و گنجینه عظیم رصدخانه مراغه همان بس که برخی منابع (تالیف صاحب نظران غیر ایرانی و غیر مسلمان) از آن تعبیر به مکتب نجومی مراغه کرده اند.

دوره فعالیت این مرکز را حداقل تا عصر سلطنت سلطان محمد خدابنده (قرن هشتم هجری) می دانند. قدیمی ترین طرح از این محل مربوط به کروکی مختصری است که در سال 1883 میلادی هوتوم شیندلر آلمانی آن را ترسیم کرد. این طرح تنها وضع ناهمواری های سطح تپه را نمایان می کرد و اطلاع دیگری به دست نمی داد. اولین کاوش ها به سرپرستی دکتر پرویز ورجاوند استاد باستان شناسی دانشگاه تهران از سال 1351 هجری شمسی شروع شد. این مرکز بزرگ علمی و ارصادی متأسفانه به کلی ویران شده و مدت مدیدی تنها نامی از آن بر سر زبان ها بود. خوشبختانه سازمان میراث فرهنگی و دیگر سازمان های مسئول اخیراً گام هایی را برای احیا و معرفی این بنای عظیم برداشته اند که ضمن تقدیر و امتنان امیدواریم شاهد نتایج خوب این حرکت برای شهرستان مراغه و فرهنگ غنی اسلامی ایرانی خود باشیم.

سوتیترها

اگر تمام قلمرو هنر و علوم و فلسفه را با یکدیگر در نظر بگیریم، بدون شک پس از ابن سینا، بزرگترین چهره، خواجه نصیر است و هیچ کس به اندازه او در زمینه های مختلف در دیگران تاثیرگذار نبوده است.

تا دوره رنسانس یکی از بهترین راهنمای ارصادات رصدخانه های اروپا، زیج یا جداول نجومی رصدخانه مراغه بود. رصدخانه سمرقند در قرن نهم هجری به تقلید از رصدخانه مراغه به وجود آمد. حتی رصدخانه های بزرگ مغرب زمین همچون رصدخانه های تیکو براهه و کپلر تحت تاثیر رصدخانه مراغه بوده اند.

 

سولماز شريفي بازدید : 162 سه شنبه 03 اسفند 1395 نظرات (0)

 

ابو جعفر محمد بن محمد بن حسن توسی مشهور به خواجه نصیرالدین (زادهٔ ۵ اسفند ۵۷۹ در توس - درگذشتهٔ ۱۱ تیر ۶۵۳ در بغداد) شاعر،فیلسوف، متکلم، فقیه،ستاره‌شناس، دانشمند، اندیشمند[۲]، ریاضیدان و منجم ایرانی سده هفتم است. کنیه‌اش «ابوجعفر» و به القابی چون «نصیرالدین»، «محقق طوسی»، «استاد البشر» و «خواجه» شهرت دارد

فعالیت‌های علمی

 

وی سنت فلسفه مشایی را که پس از ابن سینا در ایران رو به افول گذاشته بود، بار دیگر احیا کرد. وی مجموعه آرا و دیدگاه‌های کلامی شیعه را در کتاب تجرید الاعتقاد گرد آورد.

او رصدخانه مراغه را ساخت و در کنار آن کتابخانه‌ای بوجود آورد که نزدیک به چهل هزار جلد کتاب در آن بوده است.او با پرورش شاگردانی (همچون قطب الدین شیرازی) و گردآوری دانشمندان ایرانی عامل انتقال تمدن و دانش‌های ایران پیش از مغول به آیندگان شد.

وی یکی از گسترش دهندگان علم مثلثات استکه در قرن ۱۶ میلادی کتاب‌های مثلثات او به زبان فرانسه ترجمه گردید.

خواجه نصرالدین طوسی یکی از سرشناس‌ترین و متنفذترین شخصیت‌های تاریخ جریان‌های فکری اسلامی‌ست. علوم دینی و عقلی را زیر نظر پدرش و منطق و حکمت طبیعی را نزد دایی‌اش آموخت. تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رساند و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته آوازه یافت.

وی در زمان حمله مغول به ایران در پیش ناصرالدین، محتشم قهستان، به کارهای علمی خویش مشغول شد. در همین زمان اخلاق ناصری را نوشت. پس از مدتی به نزد اسماعیلیان در دژ الموت نقل مکان کرد، اما پس از یورش هلاکوی مغول و پایان یافتن فرمانروایی اسماعیلیان(۶۳۵ ه. خ) هلاکو نصیرالدین را مشاور و وزیر خود ساخت، تا جایی که هلاکو را به تازش به بغداد و سرنگونی عباسیان یاری نمود.

خواجه نصیر الدین توسی در ۱۸ ذی الحجه ۶۷۲ هجری قمری وفات یافت، و در کاظمین دفن گردید.

 

زادگاه و تولد

دربارهٔ زادگاه خواجه نصیرالدین توسی اختلاف است بعضی کتاب‌ها و منابع پدر وی را «شیخ وجیه الدین محمد بن حسن» از بزرگان و دانشوران قم می‌داننداما در بعضی منابع وی را زاده روستای جهرود ساوه می‌دانندکه به همراه خانواده برای زیارت امام هشتم شیعیان به مشهد عازم می‌شود و پس از زیارت، در هنگام بازگشت به علت بیماری همسرش، در یکی از محله‌های شهر توس مسکن می‌گزیند. و پس از چندی به درخواست اهالی محل علاوه بر اقامهٔ نماز جماعت در مسجد، به تدریس در مدرسه علمیّه مشغول می‌گردد. خواجه طوسی در ایام اقامت پدر در آنجا در پانزدهم جمادی‌الاول سال ۵۹۸ ق، متولد گردید. و پدرش با تفأل به قرآن کریم او را «محمد» نامید.

روزهای کودکی و نوجوانی خواجه توسی در شهر توس سپری شد. وی در این روزها پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت. پس از آن به توصیه پدر، نزد دایی‌اش «نورالدین علی بن محمد شیعی» که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود، به فراگیری آن علوم پرداخت. سپس با راهنمایی پدر در محضر «کمال الدین محمد حاسب» که از دانشوران نامی در ریاضیات بود، به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد آهنگ سفر کرد و آورده‌اند که وی به پدر او چنین گفت: من آنچه می‌دانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اکنون سؤالهایی می‌کند که گاه پاسخش را نمی‌دانم!

پس از چندی دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» که تبحر ویژه‌ای در علوم رجال، درایه و حدیث داشت، به توس آمد و خواجه در نزد او به کسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونه‌ای که به او توصیه کرد تا به منظور استفاده‌های علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت کند. او در شهر توس و به دست استادش «نصیر الدین عبدالله بن حمزه» لباس عالمان دین را بر تن کرد و از آن پس به لقب «نصیرالدین» از سوی استاد مفتخر شد.

خواجه سپس به نیشابور پای نهاد و به توصیه دایی پدر به مدرسه سراجیه رفت و مدت یک سال نزد سراج الدین قمری که از استادان بزرگ درس خارج فقه و اصول در آن مدرسه بود، به تحصیل پرداخت. سپس در محضر استاد فریدالدین داماد نیشابوری - از شاگردان امام فخر رازی - کتاب «اشارات ابن سینا» را فرا گرفت. پس از مباحثات علمی متعدد فرید الدین با خواجه، علاقه و استعداد فوق العادة خواجه نسبت به دانش اندوزی نمایان شد و فریدالدین او را به یکی دیگر از شاگردان فخر رازی معرفی کرد و بدین ترتیب نصیرالدین طوسی توانست کتاب «قانون ابن سینا» را نزد «قطب الدین مصری شافعی» به خوبی بیاموزد. وی علاوه بر کتابهای فوق از محضر عارف معروف آن دیار «عطار نیشابوری» (متوفی ۶۲۷) نیز بهره‌مند شد.

خواجه که در آن حال صاحب علوم ارزشمندی گشته و همواره به دنبال کسب علوم و فنون بیشتر بود، او پس از تحصیل در نزد دانشمندان نیشابور به ری شتافت و با دانشور بزرگی به نام برهان الدین محمد بن محمد بن علی الحمدانی قزوینی آشنا گشت. او سپس قصد سفر به اصفهان کرد امّا در بین راه، پس از آشنایی با «میثم بن علی میثم بحرانی» به دعوت او و به منظور استفاده از درس خواجه ابوالسعادات اسعد بن عبدالقادر بن اسعد اصفهانی به شهر قم رو کرد.

توسی پس از قم به اصفهان و از آنجا به عراق رفت. او علم «فقه» را از محضر «معین الدین سالم بن بدران مصری مازنی» (از شاگردان ابن ادریس حلی و ابن زهره حلبی) فرا گرفت. و در سال ۶۱۹ ق. از استاد خود اجازهٔ نقل روایت دریافت کرد. آن گونه که نوشته‌اند خواجه مدت زمانی از «علامه حلی» فقه و علامه نیز در مقابل، درس حکمت نزد خواجه آموخته‌است. «کمال الدین موصلی» ساکن شهر موصل (عراق) از دیگر دانشمندانی بود که علم نجوم و ریاضی به خواجه آموخت و بدین ترتیب پژوهش‌گر توسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده، پس از سالها دوری از وطن و خانواده، قصد عزیمت به خراسان کرد.

اسماعیلیه فرقه‌ای از شیعیان است که به باور پیروانش اسماعیل فرزند جعفر صادق جانشین اوست. این گروه پس از مدتها در سال ۴۸۳ ق. به دست حسن صباح در ایران رونقی دوباره یافتند و پس از چندی، گرایشهای شدید سیاسی پیدا کرده، فعالیتهای خود را گسترش دادند. قلعه الموت در حوالی قزوین پایتخت آنان بود و علاوه بر آن قلعه‌های متعدد و استواری داشتند که جایگاه امنی برای مبارزان سیاسی به شمار می‌رفت و دستیابی بر آنها بسیار سخت بود.

خواجه نصیرالدین پس از چند ماه سکونت در قائن، به دعوت «ناصر الدین عبدالرحیم بن ابی منصور» که حاکم قلعه قهستان بود و نیز مردی فاضل و دوستدار فلاسفه بود، به همراه همسرش به قلعه اسماعیلیان دعوت شد و آزادانه و با احترام ویژه در آنجا زندگی کرد. او در مدت اقامت خود کتاب «طهارة الاعراق» نگاشت..

. نصیرالدین طوسی حدود ۲۶ سال در قلعه‌های اسماعیلیه به سر برد اما در این دوران لحظه‌ای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی از جمله «شرح اشارات ابن سینا»، «تحریر اقلیدس»، «تولی و تبری» و «اخلاق ناصری» و چند کتاب و رسالة دیگر را تألیف کرد. کتاب روضه التسلیم و مطلوب المومنین; تولی و تبری از جمله آثاری است که به فرمان امام اسماعیلی در الموت نوشته است.(۱-۱) خواجه در پایان کتاب شرح اشارات می‌نویسد: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشته‌ام که سخت‌تر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت. و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمی‌آمد که دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود...» از همکاران خواجه در الموت می‌توان به حسن محمود کاتب یا حسن صلاح منشی بیرجندی اشاره کرد که همراه خواجه از قهستان به الموت آمده بود وی در طول روز آنچه را که خواجه تدریس می‌کرد مکتوب می‌کرد و برداشت خویش را در اوقات فراغت به صورت شعر بیان کرده است. دیوان اشعار وی دیوان قائمیات نام دارد.

 

ز آنجا که وجود اسماعیلیان حاکمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر می‌انداخت هلاکوخان در سال ۶۵۱ ق. با اعزام لشکری به قهستان آنجا را فتح کرد. حاکم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم کامل قلعه، از مغولان اطاعت کرد و چندی پس از آن در سال ۶۵۶ ق. تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد و بدین سان خواجه نصیر بزرگترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتل‌عام مردم برداشته، از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژه‌ای یافت.هلاکو بدون اجازه خواجه هیچ تصمیمی نمی‌گرفت، هیچ سفری نمی‌رفت و هیچ حکمی نمی‌داد.هلاکوخان همچنین در گشایش بغداد و کشتن واپسین خلیفهٔ عباسی، از نظرهای خواجه توسی بهره گرفت.

مستعصم (آخرین خلیفه عباسی) در دوران حکومت خود علاوه بر لهو و لعب، به خونریزی مسلمانان پرداخت. عده‌ای از شیعیان بغداد به دست پسرش (ابوبکر) به خاک و خون کشیده شدند و اموالشان به غارت رفت.علمی و ارزش فکری نصیرالدین توسی موجب شد تا هلاکو، او را در شمار بزرگان خود دانسته، نسبت به حفظ و حراست از جان وی کوشا باشد و او را در همه سفرها به همراه خویش دارد.

یک دهانه آتشفشانی ۶۰ کیلومتری در نیم کره جنوبی ماه به نام خواجه نصیر الدین طوسی نام گذاری شده است. یک خرده سیاره که توسط ستاره‌شناس روسی نیکلای استفانویچ چرنیخ در ۱۹۷۹ کشف شد نیز به نام وی نامیده شده است.

دانشگاه خواجه نصیر طوسی در تهران و رصدخانه شامخای در جمهوری آذربایجان نیز به نام او نام گذاری شده‌اند.

در سال ۲۰۱۳ میلادی، پایگاه جستجوگر گوگل، به مناسبت ۸۱۲ امین سالگرد تولد خواجه نصیر الدین طوسی، تصویری از وی در وبسایت خود گذاشت که در کشورهای عربی قابل دسترسی بود. به گفته بی‌بی‌سی، در این عکس بر ایرانی‌تبار بودن این دانشمند تأکید شده بود که واکنش‌هایی را در کشورهایی عربی درپی‌داشت.

در ایران روز ۵ اسفند سالروز تولد خواجه نصرالدین طوسی را روز مهندس نامگذاری شده‌است.

 

شاگردان

  1. جمال الدین حسن بن یوسف مطهر حلی (علامه حلی - متوفی ۷۲۶ ق) او از دانشوران برزگ شیعه بود که آثار گران‌سنگی از خود به جای نهاد. وی شرحهایی نیز بر کتابهای خواجه نگاشت.
  2. کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی. او حکیم، ریاضیدان، متکلم و فقیه بود و عالمان بزرگی از محضرش استفاده کردند. وی گرچه در رشتهٔ حکمت زانوی ادب و شاگردی در مقابل خواجه بر زمین زد، از آن سو خواجه از درس فقه وی بهره‌مند شد. این محقق بحرینی شرح مفصلی بر نهج البلاغه نوشته که به شرح نهج البلاغة ابن میثم معروف است.
  3. محمود بن مسعود بن مصلح کازرونی، معروف به «قطب‌الدین شیرازی» (متوفی ۷۱۰ ق.) او از شاگردان ممتاز خواجه‌است وی در چهارده سالگی به جای پدر نشست و در بیمارستان به طبابت پرداخت. سپس به شهرهای مختلفی سفر کرد و علم هیئت و اشارات ابوعلی را از محضر پرفیض خواجه نصیر فرا گرفت. قطب الدین کتابهایی در شرح قانون ابن سینا و در تفسیر قرآن نوشته‌است.
  4. کمال الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (۶۴۲۷۲۳ ق.) او حنبلی مذهب و معروف به ابن الفُوَطی بود. این دانشمند مدت زیادی در محضر خواجه علم آموخته‌است. وی از تاریخ نویسان معروف قرن هفتم است و کتابهای معجم الآداب، الحوادث الجامعه و تلخیص معجم الالقاب از آثار اوست.
  5. سید رکن الدین استرآبادی (متوفی ۷۱۵ ق.) از شاگردان و همراهان خاص خواجه بوده و شرح‌هایی بر کتابهای استاد خویش نوشته و علاوه بر تواضع و بردباری، از احترامی افزون برخوردار بوده‌است. وی در تبریز به خاک سپرده شده‌است.

برخی دیگر از شاگردان خواجه نصیر عبارتند از:

واجه نصیرالدین طوسی زمانی پیش از سال 611 هجری قمری در مقال پیشروی مغولان به یکی از قلعه‌های ناصرالدین محتشم فرمانروای اسماعیلی پناه برد، اینکار به وی امکان داد که برخی از آثار مهم اخلاقی ، منطقی ، فلسفی و ریاضی خود از جمله مشهورترین کتابش اخلاق ناصری را به رشته تحریر درآورد. قسمت اعظم 150 رساله و نامه‌های طوسی به زبان عربی نوشته شده است. وسعت معلومات و نفوذ او با ابن سینا قابل قیاس است، جز آنکه ابن سینا پزشک بهتری بود و طوسی ریاضیدان برتری. از 5 کتابی که در زمینه منطق نوشته شده است اساس الاقتباس از همه مهمتر است.

در ریاضیات تحریرهایی بر آثار آوتولوکوس ، آرستارخوس ، اقلیدس ، آپولونیوس ، ارشمیدس ، هوپسیکلس ، تئودوسیوس منلائوس و بطلمیوس نوشت. از جمله مهمترین آثار اصیل اصیل وی در حساب ، هندسه و مثلثات ، جوامع الحساب بالتخت و التراب ، رساله الشافیه و اثر معروفش کتاب شکل القطاع است که به نوشته‌های رگیومونتانوس اثر گذارده است. معروفترین آثار نجومی وی زیج ایلخانی که در سال 650هجری قمری نوشته شده می‌باشد و همچنین تذکره فی علم الهیئه است، کتاب تنسوق نامه و کتابهایی در زمینه اختر بینی نیز نوشته است. احتمالاٌ برجسته ترین کار طوسی در ریاضیات در زمینه مثلثات بوده است.

در کشف القناع عن اسرار شکل القطاع ، وی نخستین کسی بود که مثلثات را بدون توسل به قضیه منلائوس یا نجوم توسعه بخشید و هم او بود که برای نخستین بار قضیه جیوب را که رویداد برجسته‌ای در تاریخ ریاضیات است به روشنی بیان کرد. در نجوم تذکره فی علم الهیئه وی شاید کاملترین نقد بر نجوم بطلمیوسی در قرون وسطی و معرف تنها الگوی ریاضی جدید حرکت سیارات است که در نجوم قرون وسطی نوشته شده است. این کتاب به احتمال زیاد از راه نوشته‌های منجمان بیزانسی به کوپرنیک اثر گذاشته است و همراه با کار شاگردان طوسی متضمن تمام تازه‌های نجوم کوپرنیکی است، به استثنای فرضیه خورشید مرکزی آن.

خواجه نصیرالدین با اینکه سر و کارش بیشتر در سیاست و اجتماع بوده ، روشنترین راه را که برای رسیدن به جهان جاودانی نشان می‌دهد دیانت است. اگر چه در تمام نوشته‌های خود دم از استقلال و معرفت می‌زند اما آشکارا می‌گوید دانش تنها از ایمان و دین حاصل می‌شود و حقیقت دانش را دین می‌داند که تسلی بخش جانها و روان بخش کالبدهای افسرده است. طوسی بیشتر به عنوان منجم معروف است و رصدخانه وی یک مؤسسه علمی در تاریخ علم به شمار می‌رود. کتاب تنسوق نامه او از لحاظ موضوع فقط در مقایسه با مشابهش یعنی کتاب بیرونی (کتاب الجماهر فی معرفت الجوهر) در درجه دوم اهمیت قرار دارد، طوسی یکی از پیشروترین فلسفه اسلامی است که تعلیمات مشایی ابن سینا را پس از آنکه در طول دو سده در محاق کلام قرار گرفته بودند احیاء کرد. او مظهر نخستین مرحله ترکیب تدریجی مکتبهای مشایی و اشراقی است، اخلاق ناصری وی رایجترین کتاب اخلاقی بین مسلمانان هند و ایران بوده است.

تجرید العقاید او در کلام مبنای الهیات اصولی شیعه دوازده امامی است. طوسی احتمالا‌ بیش از هر فرد دیگر مایه احیای علوم اسلامی بوده است. گروهی خواجه را برهم زننده وحدت دو ملت عربی و اسلامی می‌پندارند و می‌گویند بدست او وحدت عربی در آن زمان پاشیده شد. در حقیقت خواجه در این باب گناهی نداشت و اگر لیاقت خواجه پس از آن همه خونریزی به داد مسلمانان نرسیده بود جهان اسلامی امروز چه وضعیتی داشت؟

فعالیت‌های شاخص علمی

فلسفه مشائی

خواجه نصیر کوشید تا با پاسخ به انتقادات متکمین اشعری بخصوص محمد غزالی و فخر رازی، از فلسفه مشائی دفاع کند و با شرح و بسط آرای فلسفی ابن سینا به آن قوتی مجدد ببخشد.

کلام شیعه

خواجه نصیر با استفاده از آرای فلسفی ابن سینا کلام شیعه را بر برهان های عقلی مبتنی کرد. اثر وی به نام تجرید الاعتقاد یکی از مهمترین متون کلامی شیعه است که شرح های متعددی بر آن نگاشته شده است.

جغرافیا

مجلهٔ شوروی امروز (به انگلیسی: Today sovietunion) از انتشارات متکی به تحقیقات دانشمندان روسیه در مقالهٔ پیش‌گام دیگر کلمبوس (به انگلیسی: Another forerunner of columbus) ضمن مطالعهٔ جداول نجومی خواجه نصیر توسی متوجه شدند که وی مختصات قاره آمریکا را دو سده پیش از کشف این قاره توسط کریستف کلمب مشخص کرده است.

مثلثات

در کتاب شکل القطاع مثلثات را برای اولین بار به عنوان دانشی مستقل معرفی کرد و آن را در پیش‌گفتار علم نجوم معرفی می‌کند و قوانین اساسی برا حل مثلثات مسطح و کروی مطرح می‌کند.

فیزیک

در کتاب تجریک‌الکلام دربارهٔ نور و با تکیه بر نظریهٔ ذره مطالبی را عنوان می‌کند که فوق‌العاده اهمیت دارد.

در کتاب البصائر نوشتهٔ اقلیدوس وی انتشار صوت را به امواج آب تشبیه می‌کند و به آن پرداخته است.

وی در نحوهٔ استفاده از ساعت آفتابی ابتکار جدیدی برای رصد کردن به خرج داده‌است که این ابتکار در علم ستاره‌شناسی ارزشمند است.

نجوم

خواجه نصیرالدین طوسی «زیج ایلخانی» را از روی رصدهای انجام‌شده در رصدخانهٔ مراغه تدوین کرده‌است. زیج ایلخانی سده‌ها از اعتبار خاصی در بسیاری از سرزمین‌های آن زمان -از جمله در چین- برخوردار بوده‌است و در سال ۱۳۵۶ میلادی (۳۰۰ سال پس از مرگ طوسی) ترجمه و در اروپا منتشر شد. قدیمی‌ترین نسخهٔ این زیج در کتابخانهٔ ملی پاریس نگهداری می‌شود.

نمونه‌ای از اشعار علمی

خواجه نصرالدین برای آسان‌تر کردن علوم برای دانشجویان بعضی از مباحث علمی را به صورت شعر (نظم) بیان می‌کرد.

فرق بین دال و ذال معجم
آنانکه به فارسی سخن می‌رانند   در موضع دال - ذال را ننشانند
ماقبل وی ار ساکنِ جز وای بوذ   دال است و گرنه ذال معجم خوانند
تشریح ۷ پردهٔ چشم و سه گونه آب که در آنهاست
کرد آفریدگار تعالی به فضل خویش   چشمت به هفت پرده و سه آب منقسم
صلب و مشمیه و شبکه، زجاجیه و جلید   پس عنکبوت و بیض و عنب، قرن و ملتحم

وفات

تاریخ وفات او هیجدهم ذیقعده سال ۶۷۳ ق. است. و در حرم کاظمین و پایین پای دو امام مدفون شد.بنا به وصیتش بر روی سنگ مزارش این آیه قرآن را نگاشتند. «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید» = «و سگشان (به حالت پاسبانی) دو دست خویش بر درگاه (غار) گشاده بود».

مذهب

بر اساس آثار خواجه نصیر در مسلمان و شیعه بودن او تردیدی نیست. اما در اینکه آیا او در ادوار مختلف زندگیش شیعه امامی یا شیعه اسماعیلی بوده نزد مورخین اختلافاتی وجود دارد. از این لحاظ زندگانی خواجه را میتوان به سه بخش تقسیم کرد.

  1. او به باور اکثر تاریخ نویسان در ابتدای زندگی و قبل از پیوستن به اسماعیلیان شیعه امامی بوده است در عین حال، عده ای این احتمال را که او در یک خانواده شیعی اسماعیلی به دنیا آمده باشد منتفی ندانسته اند.
  2. خواجه بین سالهای ۶۱۹ تا ۶۲۴ به قلاع اسماعیلیه وارد شد.نظر نویسندگان درباره علت ورود خواجه به قلاع مختلف است. گروهی قائلند که خواجه به اجبار نزد اسماعیلیان رفته است، و در مقابل، عده ای برآنند که او با میل خود نزد آنان رفته و با این حال پس از اینکه تصمیم گرفت از پیش آنان برود به وی اجازه ندادند و او را محبوس کردند.گروهی نیز معتقدند که او در تمامی دوران حضورش در میان اسماعیلیان آزادی کامل داشت و میتوانست بدون درد سر عقاید مخالف خود را ابراز کند.در طی حدود ۳۰ سال اقامت در قلاع اسماعیلیه در مورد مذهب خواجه طوسی نظرات گوناگونی وجود دارد. به بیان حمید ملک مکان «فعالیت های علمی متعدد، کتاب ها و رساله هایی که وی در زمینه های مختلف نوشته، و نیز مدت طولانی ای که با اسماعیلیان زندگی کرده و با آنان حشر و نشر داشته است، عامل مهمی در اختلاف آرا و اقوال دانشمندان و نویسندگان درباره وی شده است.»از طرفی «علمای اثناعشری که خواجه را امامی می دانند مصرانه منکرند خواجه به کیش اسماعیلی درآمده بوده و صحت انتساب رسالات اسماعیلی بدو را که در میان اسماعیلیان محفوظ مانده است، انکار می کنند.» برخی از آنها با قبول انتساب این رسالات به او آنها را محصول تقیه خواجه برای حفظ جان خود در دوره اسارت میدانند. این نظر با تغییر مقدمه اخلاق ناصری منتسب به خواجه تقویت میشود، چرا که در آنجا تصریح میکند که «به حکم اضطرار بر اسماعلیان وارد شده و مقدمه کتاب را بر طبق عقیده آنان، نه اهل شریعت و سنت نگاشته است.»عده ای هم بر این باورند که خواجه در این دوران واقعاً تحت تاثیر عقاید اسماعیلیان قرار گرفته و به کیش ایشان روی خوش نشان داده بود.
  3. نزد مورخین تردیدی نیست که پس از سال ۶۵۴ و سقوط دولت اسماعیلی نزاری تا پایان عمر، خواجه نصیرالدین به مذهب شیعی دوازده امامی زندگی کرد. او در این مدت مهمترین کتاب های کلامی خود را بر طبق این آیین نوشت که از جمله آنها میتوان تجرید العقاید، قواعد العقاید، فصول و امامت را نام برد.وصیت او مبنی بر دفن پیکرش در پایین پای موسی کاظم و محمد جواد (امامان هفتم و نهم شیعیان امامی) موید این مطلب است که او در هنگام مرگ به عقیده اسماعیلیه نبوده است.

خانواده

خواجه نصیر سه پسر از خود به یادگار نهاد: صدرالدّین علی، فرزند بزرگ او که همواره در کنار پدر و همگام با او بود و در فلسفه، نجوم و ریاضی بهره کافی داشت. دومین فرزندش اصیل الدین حسن نیز اهل دانش و فضیلت بود و در زمان حیاتش اغلب به امور سیاسی مشغول بود. فرزند کوچک خواجه فخر الدین محمد بود که ریاست امور اوقاف در کشورهای اسلامی را به عهده داشت.

 

 

 

سولماز شريفي بازدید : 95 یکشنبه 01 اسفند 1395 نظرات (0)

چند سالی است که با ایده جشن سپندارمذگان اسفندگان به جای ولنتاین به عنوان روز عشق و زن و مادر آشناتر شدیم اما عجیب است که هرچه بیشتر می شنویم که جشن اسفندگان را می خواهند در بهمن ماه به ما قغالب کنند و چه خوب می پذیریم و اینجاست که دیگر حرجی نداریم بر آنان که پذیرفتند نماز جمعه را چهارشنبه بخوانند.

 

اینکه اسم جشن اسفندگان را بیشتر به عنوان سپندارمذگان بخوانیم برای آنست که از خود نپرسیم چطور جشن روز اسفند از ماه اسفند که همان 5 اسفند است را به بهمن انداخته اند؟

 

دوستان، امسال بیش از هر سال پیام آفلاین و پیامک در باب جشن نگرفتن ولنتاین به ما می رسد (که ایده ای نیکوست چرا که اصولاً ولنتاین را به تقلید از اسفندگان ما ساختند و داستان پشت آن به نظر صحیح نیست) لیکن اگر آن را به 29 اسفند بیندازید، خیانتی بزرگتر در حق تقویم خود که بهترین تقویم جهان و تنها تقویم هماهنگ با فصول سال است روا داشته اید پس همان بهتر که ولنتاین را جشن بگیرید.

 

به من ارتباطی ندارد که چرا زرتشتیان علاقه دارند بگویند 5 اسفند در تقویم مذهبی آنها روزی 29 بهمن بوده است، مشکل خودشان است اما این تحریف را نباید ما به این تقویم ارزشمند راه دهیم. تقویم ما عمر صدساله ندارد که بگوییم کسی صد سال پیش آنرا دستکاری کرده باشد.

 

دوستان، این حرفها را برخی از شما پارسال هم از من شنیدید اما امسال تقاضا می کنم لینک این صفحه را به همه دوستانتان هم بفرستید و جلوی دستکاری تقویم باستانی ایرانی که افتخار ماست را بگیرید. چطور می پذیرید که روز اسفند از ماه اسفند ممکن است در ماه بهمن باشد؟!

 

خوشبختانه قبل از ارسال این پیام نوشته ای از استاد مرادی غیاث آبادی یافتم که چه علمی و چه شیوا سخنی که این بنده از سر درد نوشت را با استدلال به قلم تحریر در آوردند لذا بخشی از آنرا اینجا کپی می کنم:

 

همانگونه که نوشته اید، جشن اسفندگان یا سپندارمذگان برابر است با پنجمین روز از ماه اسفند در همه گاهشماری‌های ایرانی. اما در باره پرسش شما از وجود دوگانگی‌ها باید گفت که جشن‌ها و فاصله‌های میان آنها در متون کهن ایرانی دارای تعریف و اندازه‌های مشخصی است که به مانند دانه‌های یک زنجیر در پیوستگی کامل با یکدیگر هستند. تغییر جای یکی از آنها، موجب گسست کل این رشته خواهد شد.

 

چنانکه در منابع ایرانی آمده است، جشن سده پس از 40 روز از شب یلدا یا چله، و پس از 100 روز از اول آبان قرار دارد. همچنین جشن سده، پیش از 25 روز از جشن اسفندگان است.

 

این اندازه‌ها و فاصله‌های تعریف شده در متون و منابع کهن ایرانی، تنها با گاهشماری ایرانی با ماه‌های سی و یک روزه (مبدأ هجری خورشیدی فعلی) که بزرگترین دستاورد دانش گاهشماری در جهان است، مطابق است؛ ولی با کتابچه‌ای نوساخته که در چند سال اخیر در ایران با نام سالنمای دینی زرتشتیان چاپ می‌شود، مطابقت پیدا نمی‌کند. چرا که در این کتابچه، فاصله 100 روزه از اول آبان تا جشن سده به 106 روز، فاصله 40 روزه شب یلدا تا جشن سده به 46 روز، و فاصله 25 روزه جشن سده تا اسفندگان به 19 روز رسیده است. این فاصله‌ها با هیچکدام از اسناد و منابع و تاریخ‌نامه‌های ایرانی هماهنگی ندارد.

 

اینها نمونه‌هایی از آشفتگی‌هایی است که منتشرکنندگان این کتابچه در ذهن نوجویان ایجاد کرده و نه تنها نظام قانونمند گاهشماری ایرانی را مخدوش کرده‌اند، بلکه اختلال‌هایی نیز در تقویم سنتی یزدگردی زرتشتی که در میان بسیاری از زرتشتیان ایران و عموم زرتشتیان هند و جهان رواج دارد، به وجود آورده‌اند.

 

معدودی که از این شبه تقویم نوساخته دفاع می‌کنند، عملاً در نوشته های خود از این فاصله‌های 100 روزه و 40 روزه و 25 روزه یاد می‌کنند، اما گفتار خود را بگونه‌ای با توصیف‌های زیبا و شعر و ترانه ترتیب می‌دهند که خواننده غیردقیق متوجه نشود این اعداد و ارقام با آن سالنما هیچگونه انطباقی ندارد.

 

همانگونه که می‌دانید، من و دیگران در این زمینه بارها نوشته‌ایم و پرسش‌هایی را در رسانه‌های گوناگون خطاب به تهیه‌کنندگان ناشناس آن مطرح کرده‌ام. این پرسش‌ها تاکنون بدون پاسخ مانده است. چرا که هرگونه پاسخی می‌تواند موجب افشای قدمت بیست ساله این تقویم، دستکاری‌های فراوان در گاهشماری ایرانی و زرتشتی، نبود هیچگونه سامانه کبیسه‌گیری و تعریف مشخص از طول سال، مبدأ سالشماری ساختگی و نیز اختلاف‌های فراوان با دیگر زرتشتیان جهان شود که چنین دستکاری‌هایی در قواعد سنتی و دینی را نادرست می‌شمارند.

 

از این رو، زمان درست شب یلدا برابر با شامگاه 30 آذر، جشن سده در 10 بهمن و جشن اسفندگان در 5 اسفند است. کسانی که از روز دیگری نام می برند، می‌‌باید بجای کوشش برای انحراف ذهن خواننده، به توجیه و توضیح این فاصله‌های منطقی و تعریف شده که خود نیز به آن باور دارند، برآیند و سپس دست بکار تغییر روزهای جشن های ملی ایران که در طول هزاران سال در گستره پهناور سرزمین‌های ایرانی تثبیت شده‌اند، بشوند.

همچنین در خبرگزاری میراث فرهنگی به خبری برخوردم از جمع آوری نظر اساتید گرامی دیگری که همگی متفق القول آنچه را که بدیهی بود و در این نوشته از نظرتان گذشت تأیید کرده اند که آنرا نیز در تکمیل مطلب کپی می کنم:

 

خبرگزاری میراث فرهنگی_ گروه میراث فرهنگی_ هر ساله به هنگام جشن‌های ملی، تفاوت نظرهایی در باره زمان درست آنها پیش می‌آید. با توجه به نظر استادان ایران شناس که همگی متفق‌القول هستند، مشخص می شود که زمان جشن‌ها می‌باید با گاهشماری ملی و رسمی ایران تعیین شود و بکارگیری گاهشماری یزدگردی درست نیست.

 

استاد جلیل دوستخواه با نقل نظر شادروان استاد ابراهیم پورداوود می‌نویسد:

در چندین دهه پیش از این، به پیشنهاد استاد ِزنده یادم «ابراهیم پورداوود»، روز پنجم اسفند به عنوان روز پرستار شناخته شده بود و به طور رسمی برگزار می شد و در این روز، برای ارج گزاری خدمت ارزنده ی پرستاران، آیین هایی به اجرا در می آمد که در آنها با پیشکش شاخه های گل بیدمشک (گل ویژه ی امشاسْپَند بانو اسپندارمذ در اسطوره های کهن)، پرستاران میهنمان را می نواختند.

 

یادآوری می شود که برخی از دوستان، با استناد به دیگرگونی گاه شمار خورشیدی کنونی نسبت به گاه شمار باستانی، زمان برگزاری جشن ِ اسپندارمَذگان را شش روز بازپس می برند و در روز 29 بهمن ماه می شناسند. اما همان گونه که پیشتر هم روشنگری کردم، روز ِدرست و سزاوار ِ این جشن، همان پنجم اسفندماه است.

 

در پاسخ به دوستانی كه 29 بهمن را جشن اسفندگان شمرده و با پیام های مهرآمیزشان آن را «فرخنده باد !» گفته اند، نوشتم:

جشن اسپندارمذگان (اسفندگان) در پنجم اسفندماه (و نه 29 بهمن)، بر شما فرخنده باد !

همچنان بر این باورم كه كاربرد گاهشماری خیامی (مشهور به جلالی)، نباید ما را از پاسداشت یادگار نیاكان ارجمندمان بازدارد.

برماست که همه ی جشن های یازده گانه ی با پسوند «- گان» از ماه دوم تا دوازدهم را هم، مانند ماه یكم در همان روزهای اصلی (روزهای یكی شدن ِ نام روز و ماه) برگزاریم و به روزهای دیگری منتقل نكنیم تا انگیزه ی بنیادین برگزاری آن ها از یاد نرود.

 

ما هم اكنون، جشن های نوروز، فروردینگان (فروردگان)، یلدا و سده را به درستی در همان زمان های تعیین شده برای آن ها در روزگار باستان (یكم فروردین، سی ام آذر و دهم بهمن)، برمی گزاریم. پس چرا در مورد جشن های یازده گانه ی اردیبهشتگان تا اسفندگان، دچار این آشفته كاری و سامانْ شكنی شده ایم؟

 

استاد دکتر جلال خالق مطلق می‌نویسد:

ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه که در سال 391 هجری تألیف کرده است، آنجا که درباره ی جشن های ایرانی سخن می گوید، از جشنی نام می برد که در روز اسفندارمذ در ماه اسفندارمذ، یعنی در پنجم اسفند برگزار می شد.

در ایران کهن، یک جشن بهاری زنان بوده که در آن روز زنان از آزادی بیشتری برخوردار بودند و بویژه دختران «دم بخت» به همسرگزینی تشویق می شدند و از این رو این جشن را «مردگیران» می نامیدند.

 

سپس تر با نفوذ بیشتر مذهب این جشن نخست تغییر ماهیت داده و جشن زنان شوهردار شده و این دسته زنان در آن روز از شوهران خود به پاس یکسال پارسایی و خانه داری و شوهردوستی هدیه می گرفتند، تا اینکه همین نیز رفته رفته فراموش شده است.

 

روز این جشن پنجم اسفند بود. پر بیراه نیست اگر بانوان روشنفکر ایرانی دست کم، کنگره ها و جلسات ویژه ی مسایل زنان را در این روز برگزار کنند تا یاد آن جشن دوباره زنده گردد.

 

دکتر تورج پارسی نیز در این باره نوشته‌اند:

در سالشمار ما، ماه سی روز بوده و هر روز هم نامى داشته است. براى نمونه روز پنجم هر ماه به سپندارمذ نامور بوده كه در ماه اسفند این روز را به نام زنان جشن مى گرفتند. (اوستا زن را «ریته سیه بانو» می نامد كه به معنای مهر وفروغ و روشنایی است. به همین دلیل هم جشن سپندارمذ مى باید در همان روز پنجم اسفند برگزار بشود و نه روز ?? بهمن. امید دارد كه جشن ها كه داراى اصول نجومى هستند، دستخوش آشفتگى بیش ازاین نشده ودر برگزاریشان كه بسیار پسندیده است، اصول نجومى آنها رعایت بشود.

 

استاد دکتر رضا مرادی غیاث آبادی در پاسخ پرسشی نوشته است:

جشن اسفندگان یا سپندارمذگان برابر است با پنجمین روز از ماه اسفند در همه گاهشماری‌های ایرانی. در باره وجود دوگانگی‌ها باید گفت که جشن‌ها و فاصله‌های میان آنها در متون کهن ایرانی دارای تعریف و اندازه‌های مشخصی است که به مانند دانه‌های یک زنجیر در پیوستگی کامل با یکدیگر هستند. تغییر جای یکی از آنها، موجب گسست کل این رشته خواهد شد.

چنانکه در منابع ایرانی آمده است، جشن سده پس از 40 روز از شب یلدا یا چله، و پس از 100 روز از اول آبان قرار دارد. همچنین جشن سده، پیش از 25 روز از جشن اسفندگان است.

این اندازه‌ها و فاصله‌های تعریف شده در متون و منابع کهن ایرانی، تنها با گاهشماری ایرانی با ماه‌های سی و یک روزه (مبدأ هجری خورشیدی فعلی) که بزرگترین دستاورد دانش گاهشماری در جهان است، مطابق است؛ ولی با کتابچه‌ای نوساخته که در چند سال اخیر در ایران با نام سالنمای دینی زرتشتیان چاپ می‌شود، مطابقت پیدا نمی‌کند. چرا که در این کتابچه، فاصله 100 روزه از اول آبان تا جشن سده به 106 روز، فاصله 40 روزه شب یلدا تا جشن سده به 46 روز، و فاصله 25 روزه جشن سده تا اسفندگان به 19 روز رسیده است. این فاصله‌ها با هیچکدام از اسناد و منابع و تاریخ‌نامه‌های ایرانی هماهنگی ندارد.

از این رو، زمان درست شب یلدا برابر با شامگاه 30 آذر، جشن سده در 10 بهمن و جشن اسفندگان در 5 اسفند است.

 

با توجه به نظر همه این استادان لازم است که ترتیبی دهیم تا از ناهماهنگی و آشفتگی های فعلی دست کشیده شود و همه جشن ها مطابق با گاهشماری ملی و رسمی ایران که شکل تکامل یافته گاهمشاری یزدگردی و در ایران و همه جهان شناخته شده است، برگزار شود.

 

خواهش من به عنوان مدیر همسفر این است که بیایید جلوی این تحریف آشکار را بگیریم و اگر شک دارید تحقیق کنید و تا آن زمان همان ولنتاین را جشن بگیرید اما با جشن گرفنن 29 بهمن به اسم اسفندگان به تقویم خود خیانت نکنید.

 منبع:tebyan.net

سولماز شريفي بازدید : 53 دوشنبه 25 بهمن 1395 نظرات (0)

 

ولنتاین چیست و معادل ایرانی آن کدام است؟
بیست و ششمین روز از بهمن ماه امسال در تقویم برابر با چهاردهم فوریه، روزی است که به نام والنتاین نامیده شده. همان که در سال های گذشته با بیست و پنجم بهمن مقارن می شد ولی سال کبیسه امسال این تقارن را برهم زد.
والنتاین اولین موردی نبود که با رشد همه گیر و خارق العاده خود در مدت زمانی نه طولانی، به امری آشنا در جامعه ایرانی ما بدل گشت و قطعا آخرین نیز نخواهد بود.


این روزها بسیاری از مردم چه کودک و چه بزرگ، حتی اگر تلفظ صحیح والنتاین را ندانند ولی آشنایی حداقلی با آیین و رسوم این روز به خصوص دارند و گاهاً شمه ای از تاریخچه اش را شنیده اند. تاریخچه ای که عدم وضوح کامل آن در پس پرده افسانه هایی چند پنهان گشته است.


والنتاین که بود؟
امروزه کلیسای کاتولیک به این نتیجه رسیده است که حداقل سه قدیس با نام والنتاین وجود داشته اند که همگی به شهادت رسیده اند. از این رو چندین افسانه سعی در بازگویی خاستگاه این آئین دارند.


سده سوم میلادی، روم باستان فرمانروایی به نام کلاودیوس دوم داشت که معتقد بود جنگجویانش باید مردانی مجرد باشند. براساس همین اعتقاد ازدواج برای سربازان امپراتوری روم ممنوع گشت. قاطعیت فرمانروای بی رحم، جرأت ازدواج را از تمام سربازان سلب کرد. اما در این بین کشیشی با نام والنتاین، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می‌ ساخت. هنگامی که این عقدهای پنهانی آشکار شدند، والنتاین دستگیر و به اعدام محکوم شد. در زندان به دختر نابینای یکی از زندانبانان دل بست و هنگامی که رهسپار مراسم اعدام بود، کارتی برای دختر نوشت که با این امضا را داشت: «از طرف والنتاین تو».


استقبال ایرانیان از روز عشق
به عقیده کارشناسان روانشناسی، ایرانیان به سبب فرهنگ مردسالاری که ریشه در تاریخ سرزمینشان دارد، با آسانی قادر نیستند با جنس مخالف سر صحبت را باز کنند و بنابراین روزی همچون والنتاین مجال بازگویی عواطف را به طرفین می دهد و مهمتر اینکه در جامعه ای که هنوز به رابطه میان دختر و پسر با تردید و ظن نگاه می شود، والنتاین می تواند گامی به سوی رسمیت یافتن چنین روابطی باشد.


شاید کمتر کسی بداند که ایرانیان در روز والنتاین، پس از جشن عید نوروز، بیشترین کارت تبریک و هدیه را به یکدیگر می دهد.


در شرایط کنونی برخورد مسؤولان فرهنگی ایران در این خصوص بیشتر به نادیده گرفتن آن محدود می شود. در حالی که شبکه های ماهواره ای فارسی زبان به طور گسترده ای به تبلیغ و ترویج والنتاین می پردازند و بر تعداد تبلیغ های تجاری وسایل و هدیه های مختص این روز سال به سال افزوده می گردد.

 

هرچند بسیاری از جوانان و نوجوانان با جدیت و حرارت درپی گرامی داشتن والنتاین گوی سبقت از دیگران می ربایند، اما هستند کسانی که با عجین شدن رسوم غربی با فرهنگ ایرانی مخالفند و درصدد یافتن معادلی ایرانی و حتی اسلامی برای این روز هستند.

 

جای خالی عشق در روزهای ایرانی
دکتر سارا شریعتی ،استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران درباره توجه و گرایش جوانان ایرانی به والنتاین که هر سال بیشتر از پیش می شود، می گوید:

«در جامعه ما تعادلی بین مرگ و زندگی و غم و شادی نیست. اگر در سال 65 روز برای عزا است، شاید 20 روز برای شادی داشته باشیم. این باعث می شود وقتی در رده های بالای سیاست گذاری کاری انجام نشود ،رده های پایین (مردم)خودشان شادی آفرینی کنند. هر جامعه ای در مورد نیازی که پاسخ بومی و داخلی نداشته باشد، از جوامع دیگر وام می گیرد .این وام گیری اول یک دوره مخفی را می گذراند و بعد رفته رفته، جای خود را پیدا می کند.»


اما می دانیم که گسترش والنتاین در ایران تنها به دلیل نبود شادی و نشاط در جامعه نبوده است، بلکه دلایل خاص دیگری نیز دارد. دکتر شریعتی در این باره می گوید: «عشق در جامعه ما یک تابوست. طبیعی است که جوانان با حجم رسانه ای بالای امروز (ماهواره و اینترنت) از آیین ها، جشن ها و فرهنگ کشور های دیگر باخبر شوند و آنچه پاسخگوی نیازشان باشد،تقلید نمایند. این تقلید کم کم آن قدر عادی می شود که شاید 50 سال آینده کسی حتی به یاد نیاورد که والنتاین از کجا و چگونه وارد فرهنگ ما شده است.»


با اینکه تلاش هایی که هدف یافتن جایگزینی برای والنتاین را داشتند با ناکامی مواجه شدند و پیشنهاد انتخاب سالروز ازدواج حضرت علی(ع) فاطمه زهرا(س) با عکس العمل سرد مسؤولان فرهنگی همراه بود، ولی همچنان تلاش برای مطابق کردن یکی از روزهای باستان ایرانی با روز عشق یا ولنتاین ایرانی ادامه دارد.

 

جشن عشق در ایران باستان
گفته می شود که در ایران باستان، بیست قرن پیش از میلاد روزی موسوم به روز عشق بوده است. این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 4 روز پس از والنتاین غربی. این روز «سپندارمذگان» یا «اسفندارمذگان» نام داشته.


سپندارمذ لقب ملی زمین است. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد . زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را به عنوان نماد عشق می پنداشتند.

 

در ایران باستان علاوه بر ماه، روزها نیز اسم داشته اند و در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است. در همان روزی که نامش با نام ماه مقارن می شد جشنی ترتیب می دادند. روز پنجمین هر ماه اسفندارمذ، نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندارمذ بود، جشنی با همین عنوان می گرفتند.
سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده به آن ها هدیه می دادند.


با والنتاین چه کنیم؟
هدایای روز والنتاین شامل گل رز و یا دسته گل، شکلات، کارت تبریک ولنتاین، عروسک، شمع، نامه عاشقانه، یک قطعه شعر عاشقانه و بسته های کادویی ویژه روز والنتاین است.


سالیانه بیش از یک میلیارد کارت تبریک والنتاین در سراسر جهان رد و بدل می گردد که بیشتر آنها توسط زنان خریداری می شود و میلیون گل رز و میلیون ها جعبه شکلات در سالروز والنتاین هدیه داده می شود که اغلب آن ها را مردان خریداری می کنند.


عده ای بر این عقیده اند که یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در گسترش والنتاین مافیای اقتصادی یا همان دنیای سرمایه داری است که با تبلیغات وسیع، مفاهیمی همچون عشق و دوست داشتن را به ابزاری برای راهیابی به اندیشه های استثماری بدل ساخته است.
شاید بیگانگی با فرهنگ باستانی ایرانی، دلیل رویکرد به چنین آئین و رسومی باشد که جوانان ما را وام دار دیگر فرهنگ ها می سازد. اما آنچه که اکنون مطرح است این است که آیا برخوردی تا این حد مشتقانانه دلیل گویای نیاز اجتماعی قشری از مردم ما نیست و همین گرایش ها ایجاب نمی کند که پیش از آنکه رشته کار کامل از دست رود در اندیشه فرهنگ سازی مناسب و جامعی در این زمینه باشیم؟

منبع:irannaz.com

سولماز شريفي بازدید : 64 جمعه 22 بهمن 1395 نظرات (0)

بیست و دوی بهمن که حیات وطن است

خود روح خدایی است که در جان و تن است

ما زنده به آنیم و از آن یاد کنیم

یوم الهی که یادگار از آن ماه بهمن است

یوم الله۲۲ بهمن، روز پیروزی حق بر باطل را تبریک می گویم ...

 

سولماز شريفي بازدید : 84 پنجشنبه 08 مهر 1395 نظرات (0)

 

ترجمه اشعار ترکی مولانا به فارسی

این اشعار به زبان ترکی خراسانی (زبان مادری مولانا) سروده شده است. مولانا از واژه های ترکی استانبولی و ترکی مغولی (کم) و برخی اصطلاحات ترکی آذری استفاده کرده است.

به علت اندک بودن اشعار ترکی مولانا ونبودن ترجمه فارسی، کار برگردانی اشعار ترکی به فارسی را خودم انجام دادم .تا چه قبول افتد ودر نظر آید.

اوسون وارسا ای غـــــافل آلدانماغیل زنهار مالا

ای بیخبر اگر عقل وخرد داشته باشی ، هرگز به مال دنیا فریفته نباش

شول نسنه یه که سن قۉیوب گېدرسن اُول گېرو قــالا

اولین کاری که خواهی کرد اینست که دنیا را رها کنی ( تکیه به امور دنیوی نداشته باش) و بدان بعد از تو همه دنیا را ترک خواهند کرد (اشاره به این نکته که دنیا فانی وزود گذر است)

سن زحمتینی گۉره ســـن دوره سن دنیا مالینی

تو نتیجه اعمالت را خواهی دید وقتی ثروت اندوزی کردی

آنلار قــالیرلار خرج اېدوپ آنمیالار زهــی بلا

کسانیکه بعد تو خواهند ماند اموال ترا تصاحب خواهند کرد و از بلایی که گریبانگیر آنها خواهد شد ، بیخبرند

 

سنی اونودور دۉســتلارین اۉغلون، قیزین، عورتلرین

تورا دوستان ،پسران، دختر وهمسر ونزدیکانت فراموش خواهند کرد

اُول مــــالینی اولهشــــلر حساب اېدوپ قیلدان قیلا

آنها مال وثروت تورا ذره ذره از آن خود خواهند کرد و آن را برباد خواهند داد

قیلمایالار ســــنه وفــــا بونلار بای اُۉلا، سن گدا

آنها به تو وفادار نخواهند ماند وخود را ثروتمند وتو را گدا خواهند خواند

 

سنین ایچـون وېرمیهلر بیر پارا اېنمک یوقســـولا

برای آمرزش وطلب مغفرت تو، حتی تکه نانی به نیازمندان نخواهند داد

بیر دملیغا آغـــلاشـــالار آندان واروپ باغــلاشــالار

آنها ساعاتی برایت اشک می ریزند و بعد برای بدست آوردن اموالت با هم رقابت خواهند کرد

 

 

سنی چوقورا گۉموشوب تېز دۉنهلر گـوله- گــــوله

آنها تورا به خاک می سپارند وخندان باز خواهند گشت

اول کيم گئدر اوزاق يولا گرک آزيق آلا بيله

باید بدانی که مسیر طولانی را طی خواهی کرد و باید توشه ای با خود به همراه داشته باشی

آلمازوسا يولدا قالا ارميه هرگز منزله

اگر ره توشه ای به همراه خود نداشته باشی ، هرگز به سر منزل مقصود نخواهی رسید

ای شمس دیله حاقدان حاقی بیز فانی بیز، اولدور باقی

ای شمس هرآنچه که فنا ناپذیر باقی می ماند(آنچه که حق است باقی می ماند)

قامولار اونون مشـــتاقی تا خـودکو کیمین اولا؟

همه مشتاق دیدار او هستند( عشق الهی ) سرانجام نصیب چه کسی خواهد شد؟

معانی برخی واژه ها

اوسون : خرد ، عقل

آلدانماغیل: فریفته شدن این واژه ترکی خراسانی است و در ترکی مغولی هم کاربرد داشته

شول: اول در زبان ترکی استانبولی ایلک یعنی اول که الف و یا در قواعد زبانشناسی در برخی جمله ها تبدیل به(ش) می شود

نسنه : چیز ، شیء

آنمیالار: نمی فهمند، درک نمی کنند

اونودور: از کلمه اونووتماغ که در ترکی استانبولی وترکی مغولی معنی یکسان دارد.به معنی فراموش کردن

قیلدان قیلا: ذره ذره

قامو :همه

اولا :باشد

گوله گوله: خندان این واژه هم در ترکی آ ذری وهم در ترکی استانبولی کاربرد دارد

حاق:حق

گومو شوب : می پیچانند ( کفن پوش می کنند)

سولماز شریفی 17 /4 / 91

سولماز شريفي بازدید : 86 پنجشنبه 08 مهر 1395 نظرات (0)

 

 

 

بیاGel

باردیگربیا ،بار دیگرGene gel, gene.

هرچه می خواهی باش ،آیا می خواهی کافر باشی،باشNe olursan ol, ister kafir ol,

آیا می خواهی آتش پرست باشی یا بت پرست ؟با شماستİster atese tap, ister puta,

حتی اگر صدها بار توبه کرده باشیİster yüz kere tövbe etmiş ol,

آیا شما صدها بار توبه ات را شکسته ای ister yüz kere bozmuş ol tövbeni...

این در،دروازۀ نا امیدی نیست (اشاره به رحمت الهی است)Umutsuzluk kapısı değil bu kapı,

همان که هستی ،باش .همانند آنکه هستی بنمای  Nasılsan,

پس همانطور بیاÖyle gel...

سولماز شريفي بازدید : 53 پنجشنبه 20 فروردین 1394 نظرات (0)

روز مادر,روز مادر 1393,روز زن 1393,تاریخ روز ماد

 

- تاریخ روز مادر (تاریخ روز زن)
21 فروردین ( بیستم جمادی الثانی ) مصادف است با ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و روز مادر ( روز زن ).

 

 ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

 

به یاد آر چشمانی را كه بر تو نگران بودند
به یاد آر دستانی را كه شب ها با نوازش های خود دردهای تو را تسكین می دادند
به یاد آر دلی را كه به خاطر تو زخم ها خورده است
آن هنگام زانو بر زمین بگذار و موهبت مادر را سپاس دار ...

 

بیستم جمادی الثانی هر سال، روزی پر از خاطره و معنویت است؛ خاطراتی شیرین از مادران مهربان ، فرزندان با محبت و همسران با وفا ؛ این روز به یُمن ِ زاد روز بانوی نمونه اسلام ، فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) ، روز مادر نام گرفته است ؛ بانویی كه گل سرسبد تمام بانوان عالم است ؛ تنها زنی كه پدرش معصوم ، شوهرش معصوم و خودش نیز معصوم بوده و پیامبر گرامی اسلام (ص) به او لقب " اُم ابیها "  داده است ، یعنی زنی كه برای پدرش همچون مادر بود.


اگرچه دوران زندگی حضرت زهرا (س) كوتاه بود اما زندگانی پر بركت و درخشان وی ، آن بانوی بزرگوار را به الگویی بی نظیر برای تمام زنان عالم در طول تاریخ مبدل ساخته است؛ زنی كه كودكی اش را در خانه شخص اول اسلام – پیغمبر اكرم (ص) – و دوران بچه داری را در خانه دومین شخصیت ممتاز اسلام –علی (ع) – گذراند و دو امام معصوم - امام حسن (ع) و امام حسین (ع) - ،  و دو دختر فداكار و شجاع - زینب و ام كلثوم - را به جامعه تحویل داد.

 

زندگی و سیره ی حضرت زهرا( س) به قدری آموزنده و جذاب است كه هر زن آزاده ای در جهان او را چونان قدیسه ای تحسین می كند؛ زنی كه تولدش از دامن خدیجه كبری ، همسر پیامبر گرامی اسلام (ص) و در كانون نخستین خانواده اسلامی با نغمه های آسمانی و تسبیح قدسیان همراه شد و شب میلادش را عرشیان به بانگ تكبیر و تسبیح جشن گرفتند و خداوند لقب كوثر به او عطا كرد؛ زیرا وی سرچشمه ی تمام خوبی های جهان است.
و چه زیبا تولد این بانوی گرانقدر به ابتكار بنیانگذار جمهوری اسلامی – امام خمینی (ره) – روز زن و روز مادر نام گرفت ؛ " اگر روزی باید روز زن باشد ، چه روزی والاتر و افتخارآمیزتر از روز ولادت با سعادت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست؛زنی كه افتخار خاندان وحی است و چون خورشیدی بر تارك اسلام عزیز می درخشد." از بیانات امام خمینی (ره) در تاریخ 15/ 2/ 59


نامگذاری یك روز از سال به نام مادر در فرهنگ و ملل مختلف سابقه ای طولانی دارد و هر ملتی سعی كرده است روزی را به تجلیل از مقام شامخ مادر اختصاص دهد.در فرهنگ پر بار ایران اسلامی خجسته زاد روز بانوی گرانقدر اسلام ، دختر حضرت محمد (ص) روز مادر نام گرفته تا زنان  و مادران این مرز و بوم از او درس ایمان ، فداكاری و مهربانی بیاموزند. ما نیز بر آن شدیم تا با مروری بر تاریخچه روز مادر در میان ملل دیگر ، سابقه این مناسبت را در سایر فرهنگ ها بررسی كنیم.

 

روز مادر در كشورهای مسیحی
یك خانم امریكایی به نام آناجارویس (Anna Jarvis ) پس از مرگ مادرش ، در هشتم ماه مه 1905 به این فكر افتاد كه از تمامی مادران در زمانی كه در قید حیات هستند ، قدردانی شود. به همین دلیل تمام تلاش خود را بر این گذاشت كه روزی از سال به مادران اختصاص داده شود. او در آغاز از كشیش منطقه شان خواست كه موعظه ای در زمینه نقش مادر در جامعه ایراد كند. سپس نامه هایی به مردان روحانی ، سیاسی و با نفوذ فرستاد. پس از آن با خرید یك آژانس تبلیغاتی ، پیغام خود را با مضمون " اختصاص دادن روزی برای ارج نهادن به مادران ، آنان را جاویدان می سازد " به گوش مردم رساند و سرانجام در سال 1907 روز یكشنبه ، دوم ماه مه – زمان مرگ مادر آنا جارویس – روز مادر نامیده شد.


پس از تلاش موفقیت آمیز جارویس ، با به پایان رسیدن جنگ جهانی اول ، روز مادر به كشورهای اروپایی نیز راه یافت . در سال 1917 روز مادر در سوئیس رایج شد و سپس به اتریش و جزایر اسكاندیناوی رسید. در آلمان برای اولین بار در سال 1922 این روز را جشن گرفتند. اما در زمان ناسیونالیست ها  روز مادر در این كشور دچار انحراف شد؛ زیرا آنان بر پایه این ایدئولوژی كه مادر ضامن دوام ِ نژاد آریایی است، این روز را جشن می گرفتند.

 

سمبل روز مادر برای مادری كه در قید حیات است یك شاخه میخك قرمز و برای مادری كه از دنیا رفته ، یك شاخه میخك سفید است. آنا جارویس با ارائه این طرح ، بردن گل برای مادران را رواج  داد.
آنا جارویس ، بانی روز مادر در كل جهان مسیحیت – زنی كه خود هیچ گاه مادر نشد- در سال 1948 در خانه سالمندان فیلادلفیا بدرود حیات گفت. جالب است بدانید كه تمام هزینه های نگهداری و اقامت او در خانه سالمندان را تاجران گل – افرادی كه بیشترین سود را از روز مادر می بردند- متقبل شدند.

 

 روز مادر,روز مادر 1393,روز زن 1393,تاریخ روز ماد

 

روز مادر در میان ملل دیگر
فرزندانی كه نمی توانند در این روز در كنار مادر خود باشند، اغلب با یك تلفن ، ارسال كارت ، فرستادن گل یا هدیه ، عشق و محبت خود را ابراز می كنند؛ و افرادی كه در این روز لذت بودن در كنار مادر را تجربه می كنند ، با كمك در انجام كارهای خانه ، تهیه غذایی ویژه و گذراندن روز خود با مادرشان از محبت های او قدردانی می كنند.


كشورهایی چون تركیه ، دانمارك ، فنلاند ، ایتالیا ، استرالیا و بلژیك روز مادر را در دومین یكشنبه ماه مه جشن می گیرند. در نروژ دومین یكشنبه ماه فوریه و در سوئد و فرانسه نیز آخرین یكشنبه ماه مه ، این روز ، جشن گرفته می شود. مردم فرانسه این روز را همچون جشن تولد برگزار می كنند. تمام خانواده دور هم جمع می شوند و با یك وعده غذای ویژه و كیك ، روز مادر را جشن می گیرند. بعضی از كشورها این روز را در فصل بهار برگزار می كنند.


در لبنان در اولین روز بهار و در ژاپن دومین یكشنبه ماه مه با برگزاری نمایشگاه نقاشی از مادران تجلیل می شود. كودكان شش تا چهارده سال با كشیدن نقاشی درباره مادرانشان از آنها قدردانی می كنند. هر چهار سال یك بار نیز نقاشی های برگزیده در نمایشگاهی به نام " مادر من" به نمایش گذاشته می شود.


تاریخچه روز مادر در یونان به گذشته خیلی دور بر می گردد. 25 سال قبل از ظهور عیسی مسیح (ع) ، الهه های یونانی وجود داشتند كه برای آنها نوعی جشن مادر برگزار می شد.مردم هنگ كنگ ، پاكستان ، قطر ، عربستان سعودی و امارات متحده ی عربی روز مادر را در ماه مه جشن می گیرند. مردم این كشورها كه عموماً مسلمان اند، در این روز به دیدن مادران خود می روند و با در دست داشتن هدایایی چون گل ، كیك ، اشیای زینتی و قیمتی از ایشان قدردانی می كنند.


در آرژانتین و هندوستان مراسم روز مادر در ماه اكتبر برگزار می شود. مردم آرژانتین در دومین یكشنبه این ماه از مادران قدردانی می كنند؛ اما هندوها ده روز را برای این منظور جشن می گیرند. این فستیوال بر اساس نام دورگا پوجا (Durga Puja) – زن و مادر قدیسه هندو –" دورگا " نامگذاری شده است. بنا بر افسانه ای ، این مادر الهی ده دست دارد و در هر دست اسلحه ای برای از بین بردن اهریمن ( شیطان ) پرتقال و اسپانیا روز مادر ارتباط نزدیكی با كلیسا دارد. در هشتم دسامبر، این مردم نه تنها از مادران قدردانی می كنند ، بلكه مراسم شكر گذاری برای مریم مقدس ، مادر حضرت عیسی (ع) را نیز به جا می آورند.


عده ای از مردم یوگسلاوی سابق هم در ماه  دسامبر یك روز را  به نام " ماتریس " جشن می گرفتند. دو هفته بعد از كریسمس دختران و پسران جوان در سكوت و آرامش كامل دست و پای مادر خود را در حالی كه خواب بود، می بستند و مادر زمانی كه بیدار می شد با دادن هدایای كوچكی كه در زیر بالش خود مخفی كرده بود خود را آزاد می كرد.
اگر چه هر كشوری با فرهنگ خاص خود برای انتخاب روز مادر سمبل و دلیلی دارد. اما آنچه اهمیت دارد قدردانی و تشكر از مقام مادر است؛ و این مراسم بهانه ای است تا توجه بیشتری به مادران داشته باشیم و به آنها ثابت كنیم كه چقدر دوستشان داریم.
مادر!
همه ی  دنیا دوستت دارند

 

سولماز شريفي بازدید : 61 شنبه 25 بهمن 1393 نظرات (0)

 روز ولنتاین

تنها مدت کمی به اواخر بهمن ماه و اواسط ماه فوریه باقی مانده که روز عشق فرنگی (ولنتاین) و روز عشق ایران باستان (سپندارمذگان) یا همان ولنتاین ایرانی به فاصله ی چهار روز از هم قرار دارند یعنی ۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) و ۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) !

چند سالی است که ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) روز ولنتاین و خرید گل و عروسک، شکلات و … در کشورمان باب شده است. اکثر جوان ها بدون اطلاع از اینکه اصلا این ولنتاین خوردنی یا پوشیدنی است، فقط می دانند که در روز ولنتاین باید برای کسانی که دوست دارند هدیه بخرند...

 

ولنتاین روز ولنتاین تاریخ ولنتاین تاریخچه روز ولنتاین:

روز ولنتاین-تاریخچه کامل و دقیق ولنتاین در دست نیست و آنچه از پیشینه روز ولنتاین می‌‌دانیم با افسانه درآمیخته است. امروزه کلیسای کاتولیک به این نتیجه رسیده است که حداقل سه قدیس وجود داشته‌اند که همگی به شهادت رسیده اند، به همین دلیل چندین افسانه سعی در بازگوئی تاریخچه  آئین ولنتاین دارند.

 

روز ولنتاین-در صده سوم میلادی که مطابق می‌شود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده‌است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته‌است از جمله اینکه مردان مجرد نسبت به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن می‌کند. کلودیوس به قدری بی‌رحم وفرمانش به اندازه‌ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به نام والنتاین (والنتیوس)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می‌کرد.

 

کلودیوس دوم از این جریان خبردار می‌شود و دستور می‌دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می‌شود. با توجه به آنچه که در افسانه آمده کشیش ولنتاین برای او نامه‍ایی نوشته و آنها را با نوشتن «از طرف ولنتاین تو» (From Your Valentine) امضاء کرده است، اصطلاحی که تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته و به وفور بر روی کارتهای ولنتاین مشاهده می‌‌شود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق بر خلاف قانون کلودیوس دوم اعدام می‌شود. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می‌دانند و از آن زمان ولنتاین تبدیل به نمادی برای عشق شده است.

 

ولنتاین روز ولنتاین تاریخ ولنتاین

هدیه روز ولنتاین :

در کشورهای اروپایی و امریکائی دادن شکلات به عنوان هدیه روز ولنتاین از شهرت خاصی برخوردار است. تزئین شکلات و پختن انواع ان نیز از آداب  روز ولنتاین به شمار می‌رود. از نظر علمی هم ثابت شده‌است که خوردن شکلات دات یا همان سیاه میزان عشق را در انسان بالا می‌برد البته نه مصرف بی رویه ان.

 

تاریخچه سپندارمذگان:(ولنتاین ایرانی)

ولنتاین ایرانی :در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده‌است. در تقویم ایرانی دقیقا مصادف است با ۵ اسفند که در گاهشماری کنونی برابر است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها 4 روز پس از روز ولنتاین. این روز سپندارمذگان یا «اسفندارمذگان» نام داشته‌است.

 

 ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌ است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانسته اند. فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هر یک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول “روز اورمزد”، روز دوم، روز بهمن معنی “سلامت، اندیشه” که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی “بهترین راستی و پاکی” که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی “شاهی و فرمانروایی آرمانی” که خاص خداوند است و روز پنجم “سپندار مذ” بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.

 

ولنتاین روز ولنتاین تاریخ ولنتاین

سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می‌دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می‌کردند. اخیرا گروهی از دوستداران فرهنگ ایرانی پیشنهاد کرده‌اند که به منظور حفظ فرهنگ ایرانی سپندارمذگان بجای ولنتاین به عنوان روز عشق گرامی داشته شود.

 

 (ولنتاین ،روز عشق مبارک باد )

(روز ولنتاین ، روز عاشقان مبارک باد )

درباره ما
برای من سولماز شریفی « زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست مهربانی هست سیب هست ایمان هست آری تا شقایق هست زندگی باید كرد» هست . به توسوگند سایتی است سرگرم کننده ، آموزنده ، شاد و .....دوست من ، با نظرها ،پیشنهادها وانتقادهای خود، همراهم باشید . باسپاس کارشناس ارشدادبیات فارسی وادبیات کودک ونوجوان وادبیات تطبیقی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرشما بازدید کننده عزیز ، درباره محتویات ومطالب ارسالی سایت به توسوگند چیست ؟
    به تو سوگند

    خوش است درد که باشد امید درمانش

    دراز نیست بیابان که هست پایانش

    نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست

    که جان سپر نکنی پیش تیربارانش

    عدیم را که تمنای بوستان باشد

    ضرورت است تحمل ز بوستانبانش

    وصال جان جهان یافتن حرامش باد

    که التفات بود بر جهان و بر جانش


    تابستان

    این طرف تر

    در خیابان گنجشکی افتاده بی غذا

    فصل تابستان است

    می نویسم شعری

    از زبان سهراب

    و خدایی که در این نزدیکی است ...

    آمار سایت
  • کل مطالب : 321
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 92
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 112
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 147
  • بازدید ماه : 356
  • بازدید سال : 12,356
  • بازدید کلی : 56,515