loading...
به تو سوگند
سولماز شريفي بازدید : 107 جمعه 22 بهمن 1395 نظرات (0)

 

آنه بوردا‌ زنی بود که طراحی هایش باعث خیاط شدن زنان زیادی در تمام دنیا شده بود.

آنه بوردا‌ طراح مد سرشناس

بسیاری از خانم‌های ایرانی مجله‌ی "بوردا" را به خوبی به یاد دارند، به خصوص آنهایی که دست به سوزن بودند و با الگوهای لباسی که در این مجله چاپ می‌شد هر بار وسوسه‌ی پشت چرخ خیاطی نشستن و لباس دوختن برایشان تازه می‌شد.

در آن زمان‌هایی که در بین دختران جوان، رفتن به کلاس خیاطی هنوز محبوبیت داشت و جای خود را به کلاس‌های آموزش زبان انگلیسی نداده بود، مجله‌ی بوردا حکم تمرین دست‌گرمی را داشت که نتیجه‌اش همواره لباسی از آب در می‌آمد که همراه با مد روز بود و به تن می‌نشست.

الگوهای لباس مجله‌ی بوردا پر بود از خط چین‌های مورب و منحنی‌های ریز و درشت که اگر دست مردان می‌افتاد، بدون شک در نگاه اول فکر می‌کردند، دستور ساخت یک هواپیماست، اما بر عکس خانم‌ها سریعا می‌فهمیدند که این خط چین‌‌ها در اصل برش دور کمر است و منحنی‌ها، چین‌های پایین‌تنه‌ی لباس یا سر آستین.

بوردا آنچنان تأثیری را در جامعه‌ی بانوان ایرانی داشت که هنوز هم که هنوز است بسیاری از خانم‌ها مجله‌های مد را صرف‌نظر از هر نامی که داشته باشند، به نام "بوردا" می‌شناسند. در این بین همیشه مسافران ایرانی خارج از وطن هم می‌دانند که هر بار قصد سفر به ایران را دارند، بایستی جای چند مجله‌ی مد و به اصطلاح "بوردا" را در گوشه‌ی چمدانشان محفوظ بدارند.

با این حال مجله‌های مد امروزی هر چقدر هم که آب و رنگ بیشتری داشته باشند، همچنان به پای بوردای محبوب خانم‌های ایرانی نمی‌رسند.


ملکه‌ی قیچی و برش

آنه بوردا‌، بانویی آلمانی بود که مد را به تن بسیاری از خانم‌های خانه‌دار نشاند و سنگ بنای مجله‌ای را گذاشت که یکی از موفق‌ترین و پرتیراژترین مجلات آلمانی، به خصوص در زمان پس از جنگ جهانی دوم محسوب می‌شد. ایده‌ی اولیه‌ی تأسیس این مجله تنها از یک حقیقت ساده سرچشمه می‌گرفت: ایجاد فرصتی برای تمام خانم‌های شیک‌پوشی که پول کافی برای خرید لباس‌های گرانقیمت مزون‌های پاریس را نداشتند اما در عوض همیشه این تمایل را داشتند تا زیبا و خوش‌لباس به نظر برسند.

آنه از خانواده‌ای می‌آمد که مادر خانه‌دار بود و شغل پدر، ریختن ذغال سنگ در کوره‌ی لوکوموتیوها برای به حرکت درآوردن چرخ‌ها. او از همان زمان نوجوانی دختر جاه‌طلبی بود که همواره می‌خواست خودش را بالا کشد.

آنه قدم اول را از اسمش آغاز کرد: آنا مگدالنا از نظر او اسم قدیمی و از مد افتاده‌ای بود که چندان چنگی به دل نمی‌زد، از همین رو نیز او اسم کوتاه و مخفف "آنه" را برای خودش انتخاب کرد. در دوران تیره و تار پس از جنگ جهانی دوم که همه چیز به رنگ خاکستری بود، آنه زن جوانی بود که دوست داشت همیشه زیبا باشد و سودای خوشبختی و موفقیت را در سر داشت.

او در سن ۲۲ سالگی با دکتر فرانتس بوردا ازدواج کرد و صاحب سه فرزند پسر شد. فرانتس در نگاه اول دل به دختر جوانی بست که صندوقدار بود و به گفته‌ی وی زیباترین دختر شهر اوفن‌بورگ به شمار می‌آمد.

 



بوردا و گشایش دروازه‌های شرق

شاید خلق مجله‌ی بوردا را بتوان تا اندازه‌ای به پای فرانتس، همسر آنه نوشت زیرا اگر او به آنه خیانت نمی‌کرد، زن جوان و زیبا صاحب یک انتشارات نمی‌شد. فرانتس سال‌ها معشوقه‌ای داشت که از او صاحب فرزند نیز شده بود.

ازوالد موزر، گرافیستی که سال‌ها با آنه کار می‌کرد از آن زمان ‌ها چنین یاد می‌کند: «همه می‌دانستند به جز خانم بوردا. وقتی که او از این امر مطلع شد‌، به حدی خشمگین شد که فرانتس، همسرش "بوردا" را به او داد.» و این بوردا چیزی نبود به جز یک انتشاراتی کوچک و تقریبا ورشکسته، البته با نامی دیگر که سناتور فرانتس بوردا در سال ۱۹۴۹ به عنوان جبرانی برای عدم وفاداری به همسرش بخشید و آنه هم از این انتشاراتی گمنام، آدرسی با شهرت جهانی ساخت.

یک سال بعد، نخستین شماره‌ی "بوردا" با تیراژ صد هزار نسخه و قیمتی در حدود یک و نیم مارک به بازار آمد. از همین جا بود که داستان یک موفقیت و شهرت جهانی آغاز شد. در مدت اندکی تیراژ بوردا به چهار میلیون نسخه رسید و این مجله‌ی مد پس از جنگ توانست دروازه‌های اروپای شرقی را نیز بگشاید.
مجله‌ی "مد بوردا" در شوروی و حتی چین نیز بر روی دکه‌ی روزنامه‌فروشی‌ها قرار گرفت. در بیش از ۱۲۰ کشور جهان زنان با "بوردا" دست به کار شدند و سوزن زدند.

آنه بوردا، ۴۵ سال تمام انتشاراتش را اداره کرد تا اینکه در سن ۸۵ سالگی به بازنشستگی رضایت داد. در سال ۲۰۰۵ آنه، زمانی که ۹۶ ساله بود در زادگاهش درگذشت و به این ترتیب مجله‌ی بوردا ملکه‌ی قیچی‌ و برش خود را از دست داد. با این حال درگذشت آنه بوردا نیز باعث نشد تا قیچی‌ها و چرخ‌های خیاطی زنان و دختران جوان شیفته‌ی بوردا از حرکت بایستد.



 

منبع: dw-world.de

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
برای من سولماز شریفی « زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست مهربانی هست سیب هست ایمان هست آری تا شقایق هست زندگی باید كرد» هست . به توسوگند سایتی است سرگرم کننده ، آموزنده ، شاد و .....دوست من ، با نظرها ،پیشنهادها وانتقادهای خود، همراهم باشید . باسپاس کارشناس ارشدادبیات فارسی وادبیات کودک ونوجوان وادبیات تطبیقی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرشما بازدید کننده عزیز ، درباره محتویات ومطالب ارسالی سایت به توسوگند چیست ؟
    به تو سوگند

    خوش است درد که باشد امید درمانش

    دراز نیست بیابان که هست پایانش

    نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست

    که جان سپر نکنی پیش تیربارانش

    عدیم را که تمنای بوستان باشد

    ضرورت است تحمل ز بوستانبانش

    وصال جان جهان یافتن حرامش باد

    که التفات بود بر جهان و بر جانش


    تابستان

    این طرف تر

    در خیابان گنجشکی افتاده بی غذا

    فصل تابستان است

    می نویسم شعری

    از زبان سهراب

    و خدایی که در این نزدیکی است ...

    آمار سایت
  • کل مطالب : 321
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 122
  • باردید دیروز : 18
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 226
  • بازدید ماه : 762
  • بازدید سال : 12,762
  • بازدید کلی : 56,921