loading...
به تو سوگند
سولماز شريفي بازدید : 34 سه شنبه 29 خرداد 1397 نظرات (0)

 

متن ترانه نوایی

نوایی ترانه‌ای محلی خراسانی است که توسط غلام‌علی پورعطایی خوانده شده و از سرشناس‌ترین آهنگ‌های اجرا شده او بشمار می‌رود.

 

نوایی ترانه‌ای محلی خراسانی است که توسط غلام‌علی پورعطایی خوانده شده و از سرشناس‌ترین آهنگ‌های اجرا شده او بشمار می‌رود. شعر این ترانه توسط طبیب اصفهانی سروده شده است. این ترانه تاکنون بارها توسط خوانندگان مختلف بازخوانی شده است.

 

از جمله خواننده‌هایی که این ترانه را اجرا کرده‌اند، می‌توان: امیر آرام، هایده، بیژن بیژنی، دریا دادور (یک نسخه در سبک اپرا از این ترانه را بازخوانی کرده است)، رضا رویگری سیما بینا، شادمهر عقیلی، شکیلا، عارف، مهسا وحدت، محمد اصفهانی، غلام عباس قشقایی و ابراهیم شریف زاده را نام‌ برد.این ترانه به سال ۱۳۴۴ در نمایشِ پهلوان اکبر می‌میرد در تهران اجرا شد و همراهِ نمایش اقبال فراوان یافت. 

 

نوایی نوایی نوایی نوایی

همه با وفایند تو گل بی وفایی

 

الهی برافتد نشان جدایی

جوانی بگذرد تو قدرش ندانی

 

غمش در نهان‌خانه دل نشیند

به نازی که لیلی به محمل نشیند

 

به دنبال محمل چنان زار گریم

که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند

 

خلد گر به پا خاری، آسان برآرم

چه سازم به خاری که در دل نشیند؟

 

پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم

مبادا غباری به محمل نشیند

 

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی

ز بامی که برخاست به مشکل نشیند

 

عجب نیست خندد اگر گل به سروی

که در این چمن پای در گل نشیند

 

به‌نازم به بزم محبت که آنجا

گدایی به شاهی مقابل نشیند

 

طبیب، از طلب در دو گیتی میاسا

کسی چون میان دو منزل، نشیند؟

برچسب ها bts , به توسوگند , رزبلاگ ,
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
برای من سولماز شریفی « زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست مهربانی هست سیب هست ایمان هست آری تا شقایق هست زندگی باید كرد» هست . به توسوگند سایتی است سرگرم کننده ، آموزنده ، شاد و .....دوست من ، با نظرها ،پیشنهادها وانتقادهای خود، همراهم باشید . باسپاس کارشناس ارشدادبیات فارسی وادبیات کودک ونوجوان وادبیات تطبیقی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرشما بازدید کننده عزیز ، درباره محتویات ومطالب ارسالی سایت به توسوگند چیست ؟
    به تو سوگند

    خوش است درد که باشد امید درمانش

    دراز نیست بیابان که هست پایانش

    نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست

    که جان سپر نکنی پیش تیربارانش

    عدیم را که تمنای بوستان باشد

    ضرورت است تحمل ز بوستانبانش

    وصال جان جهان یافتن حرامش باد

    که التفات بود بر جهان و بر جانش


    تابستان

    این طرف تر

    در خیابان گنجشکی افتاده بی غذا

    فصل تابستان است

    می نویسم شعری

    از زبان سهراب

    و خدایی که در این نزدیکی است ...

    آمار سایت
  • کل مطالب : 321
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 26
  • باردید دیروز : 18
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 130
  • بازدید ماه : 666
  • بازدید سال : 12,666
  • بازدید کلی : 56,825