loading...
به تو سوگند
سولماز شريفي بازدید : 63 پنجشنبه 20 آذر 1393 نظرات (0)

 

شعار عاشقانه سهراب سپهری, سهراب سپهری

روزی
خواهم آمد ، و پیامی خواهم آورد.
در رگ ها ، نور خواهم ریخت .
و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب! سیب
آوردم ، سیب سرخ خورشید.

 

خواهم آمد ، گل یاسی به گدا خواهم داد.
زن زیبای جذامی را ، گوشواره ای دیگر خواهم بخشید.
کور را خواهم گفت : چه تماشا دارد باغ!
دوره گردی خواهم شد ، کوچه ها را خواهم گشت .

 

جار خواهم زد: ای شبنم ، شبنم ، شبنم.
رهگذاری خواهد گفت : راستی را ، شب تاریکی است،
کهکشانی خواهم دادش .

 

روی پل دخترکی بی پاست ، دب آکبر را بر گردن او خواهم آویخت.
هر چه دشنام ، از لب ها خواهم بر چید.
هر چه دیوار ، از جا خواهم برکند.

 

رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند!

ابر را ، پاره خواهم کرد.
من گره خواهم زد ، چشمان را با خورشید ، دل ها را با عشق ،
سایه ها را با آب ، شاخه ها را با باد.

 

و بهم خواهم پیوست ، خواب کودک را با زمزمه زنجره ها.
بادبادک ها ، به هوا خواهم برد.
گلدان ها ، آب خواهم داد.
خواهم آمد ، پیش اسبان ، گاوان ، علف سبز نوازش
خواهم ریخت.

 

مادیانی تشنه ، سطل شبنم را خواهد آورد.
خر فرتوتی در راه ، من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری ، میخکی خواهم کاشت.

 

پای هر پنجره ای ، شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را ، کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک !

 

آشتی خواهم داد .
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت

برچسب ها رزبلاگ , به توسوگند , bts ,
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
برای من سولماز شریفی « زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست مهربانی هست سیب هست ایمان هست آری تا شقایق هست زندگی باید كرد» هست . به توسوگند سایتی است سرگرم کننده ، آموزنده ، شاد و .....دوست من ، با نظرها ،پیشنهادها وانتقادهای خود، همراهم باشید . باسپاس کارشناس ارشدادبیات فارسی وادبیات کودک ونوجوان وادبیات تطبیقی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرشما بازدید کننده عزیز ، درباره محتویات ومطالب ارسالی سایت به توسوگند چیست ؟
    به تو سوگند

    خوش است درد که باشد امید درمانش

    دراز نیست بیابان که هست پایانش

    نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست

    که جان سپر نکنی پیش تیربارانش

    عدیم را که تمنای بوستان باشد

    ضرورت است تحمل ز بوستانبانش

    وصال جان جهان یافتن حرامش باد

    که التفات بود بر جهان و بر جانش


    تابستان

    این طرف تر

    در خیابان گنجشکی افتاده بی غذا

    فصل تابستان است

    می نویسم شعری

    از زبان سهراب

    و خدایی که در این نزدیکی است ...

    آمار سایت
  • کل مطالب : 321
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 179
  • باردید دیروز : 18
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 283
  • بازدید ماه : 819
  • بازدید سال : 12,819
  • بازدید کلی : 56,978