روزي پدربزرگ سرخ پوستي براي نوه اش از جنگي صحبت مي كرد كه درون هرانساني وجود دارد .
او گفت : پسرم اين جنگ درون همه ما و ودوگرگ درحال وقوع است .
يكي از گرگها شر است . او عصباني ، حسود ،محزون ،متأسف ، متكبر ، خودشيفته ، گناهكار ، كينه اي ، پست ، دروغگو ، برتري طلب و تنها خواستار خود است .
ديگري خيراست . اوسرخوش ، آرام ، صلح جو، اميدوار، فروتن ، مهربان، خيرخواه ، سخاوتمند ، يكدل، صادق، دلسوز وباايمان است .
پسر مدتي به اين موضوع فكر كرد وپرسيد: بالاخره كدام گرگ برنده مي شود؟
پدربزرگ جواب داد:
« گرگي كه تو غذا مي دهي ومي پروراني .»
سولماز شريفي